مشاوره ازدواج

690 بازدید
سوال شده مرداد 12, 1395 در ازدواج و طلاق توسط بی نام
با سلام ، دختري هستم ٢٣ ساله كه حدود ٦ ماهه با پسري نامزد شديم. محرم هستيم اما عقد نه. تو اين ٦ ماه جرو بحث سر مباحث مختلف داشتيم اما ٣ بار دعواي خيلي بد داشتيم جلوي خانواده من. از عقب براتون تعريف كنم بهتره. اخرين بحث ديشب بود كه پاي دو خانواده وسط كشيده شد . چندروزي منو نامزدم و مامانم رفتيم شمال. يه شب كه از بيرون اومديم برادر نامزدم كه ازش بزرگتره و ازدواج كرده باهاش تماس گرفت و گفت ما با ٨ تا از دوستامون نزديك ويلا شماييم. نامزد منم بدون اين كه با من هماهنگ كنه اونارو تعارف كرد كه بيان پلاژ شهرك . ساعت ١١:٣٠ شب بود و من چون هم دير بود هم واقعا از صبح بيرون بوديم خسته بوديم و هم اين كه مامانم تنها ميموند اون موقع شب من نرفتم باهاشون. نامزد منم تنها رفت تا ١ نصفه شب . منم خيلي ناراحت شدم كه ايشون منو تنها گذاشتو رفت. منو مامانم خابيديم و ايشون هم ١ نصفه شب اومد. خلاصه صبح اون روز من ناراحت بودم و نامزدمم هم ناراحت و ما سر اين موضوع دعوا كزديم جلوي مامانم . ايشون ميگفت بايد ميومدي و منم گفتم نه تو نبايد بدون زنت ميرفتي. خلاصه دعواي بدي بود تا عصر اون روز . اما بالاخره اومد و منت كشيدو اشتي كرديم. فرداش هم به سمت تهران حركت كرديم. ديروز از صبحش به من گفت امشب خونه ما شام دعوتي منم گفتم باشه. شب شد اومد دنبالم نشستيم تو ماشين گفت الان داداشو زن داداشم هستن . قشنگ ميري از جفتشون عذر خواهي ميكني ميگي ببخشيد سرم درد ميكرد كه اون شب نيومدم و ميگي ببخشيد كه من ويلا دعوتتون نكردم. منم عصباني شدم گفتم من از كسي معذرت خواهي نميكنم. من كاري نكردم. بعدشم من وظيفه نداشتم داداش شمارو دعوت كنم. ما خودمون تو اون ويلا مهمون بوديم اصلا دليلي نداشت كه منه تازه عروس داداش بزرگ شمارو دعوت كنم. خلاصه ايشون ميگف بايد بياي و معذرت خاهي كني منم گفتم امكان نداره بايدي وجود نداره. دور زد رفتيم خونه ما. دعوا شد. جلو داداشو و مامانم. داد زديم . داد زد . گفتم برو بيرون از خونه اصلا ديگه نميخام ببينمت . مامانم زنگ زد به بابام و بابام با نامزدم صحبت كرد و گفت از خونه برو بيرون هر موقع من اومدم يا خودت بيا يا با پدرت كه صحبت كنيم. اونم رفت و پدر من يك ساعت بعد اومدو به ايشون گفت كه با پدرت بيا. خلاصه با مامان و باباش اومدن . بابا ي من خيلي صحبت كرد و گفت اصلا معني نداشت كه شما از دختر من توقع دعوت داشته باشي .مامان اون هم طرفداري پسرشو ميكرد اما پدرشون از وقتي اومد سكوت كرد و هيچ حرفي نزد و در اخر هم اصلا حل نشده گذاشتن و رفتن. حالا من بابد چيكار كنم به نظرتون؟! اين رابطه بايد تموم بشه يا ادامه دادنش درسته!؟
دارای دیدگاه مرداد 12, 1395 توسط مسعود 143
این نوع داستان ها وبرخورد ها که عمومیت دارند ومیان دختران وپسران حوان وحتی همسرانی که در حال حاضر در زندگی با هم هستند زیاد دیده میشود ومتاسفانه بیش از 80% انان در کوتاه مدت به طلاق عاطفی  وبیش از 60% انان به اقدام متارکه  صورت پذیرفته اند که همین موجب بیشتری را برای تزلزل خانوداه ایجاد کرده است . تصمیم گیری های عجولانه  از صفات این نوع شخصیت ها است . به نظر میرسد که نیاز به مشاوره دارید .
دارای دیدگاه مرداد 13, 1395 توسط عموهادی
به نظر من نباید پای خانواده هاتون رو وسط میکشیدین معلومه هر خانواده از بچه خودش دفاع میکنه و دعوا بدتر کش پیدا میکنه نیاز به مشاوره تخصصی دارید

1 پاسخ

پاسخ داده شده مرداد 16, 1395 توسط نازی قنبری
سلام
دوست عزبز،طبق مسایلی که مطرح نمودید،بنظر میرسه ادامه دادنش درست نیست.
شاد و سلامت باشید.

نازی قنبری
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
تلفن تماس: 021_23584444
داخلي 1 - کد مشاور 4640
موبایل: 09193809255
دارای دیدگاه مرداد 17, 1395 توسط لیلی
باسلام دوست عزیزنامزدشما ازحالاداره به شماوخانوادت بی احترامی می کنه یعنی خانوادش
 براش مهمتره من ۸ساله دارم تحمل می کنم به خاطربچه ام ولی تازوده رهاش کن باکسی ازدواج که توبراش اولویت باشی
دارای دیدگاه مرداد 26, 1395 توسط Roozbeh
سلام دوست عزیز
 باید بدانید و آگاه باشید که همه ما از دنیاهای متفاوت وارد دنیای هم میشویم و این که برخورد ایشان با شما در چارچوب استانداردهای شما نباشد جای هیچگونه نگرانی و استرسی نیست ،بلکه شما و همسر محترمتان باید از این پس آموزش ببینید که من بعد چگونه با اختلاف سلیقه و تفاوت ها کنار بیاید و اختلافتان را خودتان برای زندگی خودتان حل نمایید، نه به وسیله دیگران و برای راضی نگه داشتن اشخاص دیگر
و از سویی دگر زندگی زناشویی و ازدواج و همچنین شرط رابطه با هر شخصی سازش و شکل پذیری (اشتباه نشود با تغییر هویت و بردگی) است شما و یا ایشان  جدای از  راضی کردن یکدیگر در شرایط گوناگون، نباید توقع زندگی فرمانده و سرباز یا ارباباب و رعیتی از یکدیگر داشته باشید که هر چه ایشان بگوید برای شما بمنزله  دستور   بنماید و بالعکس
 و خوشبختانه شما در شرایط نامزدی هستید و دوران نامزدی برای شناخت حدودی اشخاص و محیط اطراف انهاست ، پس بهتر است با یک برخورد و ادامه دادن آن زود از کوره در نروید و یادتان باشد که شما نامزد کرده اید که شناخت کاملتری برای یک عمر زندگی از هم پیدا کنید و میتوانید در پایان این مدت  با توجه به کلیات یکدیگر تصمیم بهتری بگیرید
و در آخر فراموش نکنید زندگی بدون اختلاف نظر و مشاجره اصلا وجود ندارد.
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...