سلام و خسته نباشید. من یک آقای 44 ساله هستم که 14 سال هست ازدواج کردم. از همان روز اول ازدواج با همسرم مشکل داشتم و با هم اختلاف فرهنگی و اختلاف نظر شدید داشتیم همه ش دعوا و ناراحتی بود. بعد از چند ماه از ازدواج اقدام به طلاق کردم اما متاسفانه متوجه شدم همسرم باردار است. هرچقدر تلاش کردم بچه را سقط کند تا از هم جدا شویم این کار را نکرد. من ناچارا به دلیل تولد پسرم باهاش زندگی کردم. زندگی که نه باهاش سوختم.الان پسرم 13 ساله است. واقعا نمی تونم باهاش زندگی کنم هر شب دعوا داریم تا یه چیزی مطابق میلش نباشه شروع میکنه به بلند فحش دادن و بد و بیرا گفتن. اصلا تحمل دیدنش هم دیگه ندارم. هر موقع اسم طلاق میارم شروع میکنه به سر و صدا میگه من جایی ندارم برم، من جلو دوستام نمی تونم بگم طلاق گرفتم، من درآمدی ندارم سر کار نمیرم( دیپلم هست.مامانش مرده، باباش یه زن دیگه گرفته از نظر خانواده حمایت نمیشه) بچه رو میکشونه وسط میگه ببین بابات می خواد از من جدا بشه، ببین می خواد منو ول کنه. بچه شروع به پرخاش که چرا مامانم رو گریه انداختی، چرا می خوای مامانم رو ول کنی. یک با دیگه تحمل نکردم رفتم برای دادخواست طلاق دیدم بچه ام زنگ زده گریه می کنه که مامانم طناب آویزون کرده می خواد خودش رو بکشه. می ترسم طلاق بگیرم همسرم بلایی سر خودش بیاره بچه ضربه روحی بخوره.نمی دونم چکار کنم آیا اگر جدا بشم بچه آسیب می خوره؟ اگرچه این جوری هم هر شب شاهد دعواهای ما هست ...