باسلام وخسته نباشید
من بادختری اشناشدم و قرار ازدواج گذاشته شده مشکلی که دارم اینه که هرکاری که میکنم که بتونم خودمو تو دلش جاکنم نمیشه انگار با بی میلی جواب منو میده انقدر که بهش ابراز میکنم بی توجه حتی پیش اومده بخاطر نگرانی ازش پرسیدم کجایی که خودش و مادرش برمیگردن میگن تو دل خرابی تو فلانی تو اینجوری هرچه میگم بابا از روی دوست داشتنش انگار که نه انگار حرف مردم براشون سند انگار که هرکس میاد به این مادرو دختر میگن اونا رومن پیاده میکنن بخدا خسته شدم ولی دختررو دوست دارم و دارم سعی میکنم از مطالب و سخنان بزرگان بتونم حداقل اونو عاشق خودم کنم .میگه عاشقم هست ولی هیچ حسی نمیکنم از عشقش و علاقه اش هرموقع ام چیزی میشه توخونشون سرمن خالی میکنه مثلا قهر میکنه گوشیش خاموش میکنه این کارا منو اعصبی میکنه بابت کاری که نکردم کسی ازم دلخور بشه همین امروز و فرداست که قرار بریم خاستگاری ولی میترسم هران اتفاقی بیفته که نشه باهم زندگی کنیم نمیدونم چیکار کنم که اونو 1عاشق خودم بکنم 2و بفهمم و اطمینان حاصل کنم از عشق و علاقه ایی که بهم داره شما بگید چه کاری انجام بدم