لطفا راهنماييي كنيد

448 بازدید
سوال شده فروردین 9, 1396 در ارتباط توسط بی نام
با سلام دختري ٢٤ ساله هستم كه حدود يك سال پيش با اقايي ٣٣ ساله در اينترنت اشنا شدم ، قبل از اين اقا رابطه ديگه اي با كس ديگه نداشتم و اولين تجربه من بود ، اوايل رابطه در حدود ٢ ماه اول با شناخت هم ديگه گذشت ،بعد اين اقا به من توي اين مدت گفتن كه در رابطه قبلي كه داشتن با دختري اشنا بودن كه مال و اموالشو به نام اون خانم كردن و اون هم همه مال و اموال اين اقا رو كشيده بالا و اين كه عشقي هم بينشون نبوده ،و اينكه من عشق اول ايشون هستم ،و واسه اولين با ر عاشق من شدن، و همش هم تاكيد ميكردن كه با بقيه پسرا فرق دارن و عشقشون از رو هوس نيست ،بعد اين اقا ميگفت من تومور مغزي هم داشتم كه پزشك ها ازم قطع اميد كرده بودن و به شكل معجزه اسايي خوب شدن ، و من بعدن متوجه شدم كه همون شبي كه من اومدم تو زندگيش قصد خود كشي داشته كه من وارد زندگيش شدم و اميد بهش دادم، البته گفته بود قبلا هم خود كشي كرده بوده و رگ دستشو زده بوده ،تو اين مدت من  ايشون رو تا ٦ ماه اول  اصلا  ملاقات نكردم، خيلي وابسته شدم و بعد از مدتي ميديدم كه ايشون سر مسائل كوچك يك مرتبه عصباني ميشن و حرفاي خيلي بعد ميزنن و تلفن رو قطع ميكنن ، من اصلا خودمو مقصر نميديدم چون سر چيز هاي بي خود اين كار رو مي كرد، و من چون ايشون رو دوست داشتم به اجبار خودم زنگ ميزدم و دل جويي ميكردم ، مدتي هم دعوا رو كش ميداد تا كوتاه بياد ، توي اين يك سال به همين شكل بود اوايل كمتر بحث ميكرديم ، اما اخرا بيشتر ، بعد فهميدم ايشون هم به من به شدت علاقه مند شده ، البته در ٦ ماه دوم رابطه ايشون رو هفته يك بار ميديدم، بعد ديدم كه ايشون به خاطر علاقه به من محل زندگيشو نزديك منزل ما منتقل كرد و ماشيني كه من علاقه داشتم گرفت، ولي اون مسائل بعد دهن بودن ايشون و قطع كردن تلفن ادامه داشت ، وقتي اعصباني ميشد ٥٠ بار ريجكت ميكرد تا اينكه جواب بده، سر همين موضوع ها من چند باري رفتم اما ايشون با هر طريقي منو بر گردوند ،يك بار با اس ام اس طلب كارانه، يك بار با خط انداختن و زخمي كردن دستش با تيغ ،دل منو به رحم مياورد،بهش ميگفتم اگه منو دوست داري چرا اين جوري ميكني؟ ميگفت مرد اين رابطه من هستم و تو بايد بياي سمت من، !!! اين هم اضافه كنم كه پدر مادر اين اقا از همون زمان بچگي ايشون طلاق گرفته بودن و ايشون اصلا پدرشو نديده، و اين جور كه ميگفت مادرش هم مشكل عصبي داشته و از بچگي خيلي ازيتش كرده و از ٩ سالگي هم روي پاي خودش بوده، يه مورده ديگه كه اصل قضيه هست كه بايد بگم اينه كه بعد ٢ ماه از رابطه ما ايشون برگشت به من گفت تومور سر من دوباره برگشته و همش به من ميگفت قصد درمان داره و دكتر ميره اما اقدامي ازش نديدم، جالب اينجاست كه با وجود اينكه از اوايل رابطه به من گفت اين تومور برگشته، اما تو اين ١ سال هيچ مشكله جسماني در راه رفتن و كلام ايشون نديدم،ايشون خيلي رو دروغ حساس بود به همين دليل به حرفش ايمان داشتم وميدونستم دروغ نميگه چند بار هم بهش گفتم ، ايشون گفت چه دليلي داره كه ادم خودشو مريض جلوه بده، منم ايمان پيدا كرده بودم كه دروغ نميگه تا اينكه پدر و مادر من جريان اين اقا رو فهميدن و ديگه نزاشتن من با ايشون ارتباط بر قرار كنم، چند بار منو تحديد كرد كه بر گردم ،ميگفت وگرنه يه سري چيزا رو جلو خانوادت رو ميكنم ، و يا مي گفت ميرم سوريه تو جنگ خودمو از بين مي برم، بليط هم گرفتم و از اين حرفا ، بعد خودش تماس گرفت با من گفت تومور سر من بد خيمه و پزشكا ازم قطع اميد كردن، اگه تو كنارم باشي ايمان دارم كه خوب ميشم، عشق دعواي همه دردا هستش و همه اين حرفا رو با گريه ميزد، دلم براش سوخت و تصميم گرفتم كه باهاش بمونم البته بي نهايت دوسش داشتم، اما مامانم همون شب فهميد كه من رابطه رو از سر گرفتم و من رو مجبور كرد كه اس ام اس بدم و رابطه رو تمام كنم و شمارشو هم بلاك كنم ، الا ن ٣ روزه اين كارو كردم و رابطه رو قطع كردم ، از ايشون هم خبري ندارم، و عذاب وجدان دارم كه اگه يك وقت بميره و خبرش به من برسه من چي كار كنم، و يا خدايي نكرده بلايي سرش بياد ديگه نمي تونم به زندگيم ادامه بدم ، تو رو خدا راهنماييم كنين ، يه حسي هم بهم ميگه شايد به خاطر اينكه من كنارش بمونم اين دروغ ها رو گفته، ولي از يه طرف ميديم كه اهل دروغ نبود و سر دروغ هاي من فوق العاده اعصباني ميشد تا اين كه به غلط كردن بيافتم ، تو رو خدا منو راهنمايي كنيد باتشكر.
دارای دیدگاه فروردین 11, 1396 توسط نیما
با سلام،
من پسر 30 ساله هستم.
خواهرم به نظرم با اعصبانیت در مقابل دروغ های شما نمیشه پی برد که طرف مقابل دروغ نمیگه! باید از حرفاش مطمئن شد که دروغ نمیگه، کار سختی هم نیست مثلا، سوابق پزشکی رو نشون بده...
یک نصیحت برادرانه، شما هم سر این موضوعات وجدان درد نگیرید لطفا،
موفق باشید
موفق باشید
دارای دیدگاه فروردین 11, 1396 توسط سامانی
تصمیمات ایشان اصلا ربطی به شما ندارد بیخود خودتان رادرگیر ایشان نکنید کاملا واضح است که اختلال روانی دارند خودکشی یا تهدید به آن نشانه مهمی است که نباید به حساب اینکه شما رادوست دارد بگذارید پیشنهاد میکنم از انتشارات ما و شما سی دی های دکتر هلاکویی راتهبه کرده یا در اینترنت برنامه راز ها ونیاز ها را گوش دهید بروید وجشن بگیرید که با کمک مادر تا ن از جهنمی فرار کردید

1 پاسخ

پاسخ داده شده خرداد 20, 1396 توسط روانشناس
سلام
حرفهای این اقا پر از تناقض است.به عنوان مثال
دختری را دوست نداشته ولی مال و منالش را به نامش کرده!
اصلا فرض کنیم همه حرفهاش درسته
شما چه ضعفی دارید که با مردی که بیش از10سال از خودتان بزرگتره، بیماری جسمی و روحی داره ،خانواده ی مشخص و درستی نداره و مال باخته است میخواهید در رابطه باشید؟
خودت را پیدا کن ببین کجا قرار گرفتی؟
او از خلا نیاز به توجه شما استفاده کرده. کارهای نمادینی داشته که شما را علاقه مند کرده مثل تغییر محل زندگی اش به خاطر شما.
شما نیاز به حمایت و کمک دارید و حتما باید مشاوره داشته باشید.

مـریم غفـار
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
مشاوره تلفنی : شماره هوشمند 9099071000 را بدون پیش شماره گرفته و سپس کد 80195 را وارد نمایید
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...