رابطه عاطفی

1,020 بازدید
سوال شده خرداد 17, 1396 در ارتباط توسط Negar
سلام.با توجه به اینکه یک بار نامزد کردم و تو مدت کمتر دو ماه جدا شدم بنا به خوبی هایی که به خودش و خونوادش کردم در جوابم بد پاسخ دادن و ضربه روحی و. بی اعتمادی پیدا کردم نسبت به همه. کلا  به هر کی کمک و خوبی کنم برعکسش رو میبینم باعث شده این رفتارها همش حالت بی حوصلگی و کسلی کنم و امیدی نداشته باشم، حتی نمیتونم دیگه به مردی اعتماد کنم برا ازدواج. روحیه شکننده و زود باور هستم نمیتونم تشخیص بدم کی دوست و دشمن من هستش.لطفا راهنماییم کنین. مرسی
دارای دیدگاه خرداد 21, 1396 توسط نسرین فنایی دکتری روانشناسی خانواده
باسلام
عزیزم ازاینکه دچار این ضربه روحی شدید بسیار متاسفم امادلیلی نمیشود که شمااین اتفاق راتعمیم دهید به دیگر مسائل درزندگی
متاسفانه برخی از ماانسانها به این امر باور داریم که اگر یک یا چند بار لطف و  محبتی داشتیم وجواب نگرفتیم پس نشانه  این است که نباید به کسی محبت کرد چراکه بی مهری خواهیم دید و این یک قانون غلط ذهنی ما میشود وآنراباور میکنیم که همه آدمها لیاقت محبت کردن راندارند وباید به آنها بی مهری کنیم و غصه های تلخ زندگی ما از همینجا آغاز میشود
وبدانیم که هر انچه که فکر کنیم همان به مانزدیک خواهد شد و ماهمه اش فکر داریم که آدمها ارزش لطف ومحبت را نمیدانند ومامکررباآن  دسته ازآدمهای که به مابی مهر هستند روبرو خواهیم شد
پس این باور ناکارامد رااز خود دور کنید وهر چه افکار مثبت رادر خود تقویت کنید خواهید دید که زندگی روی زیباهم دارد
دارای دیدگاه خرداد 22, 1396 توسط Negar
تشکر برا جوابتون،من در جواب بدی ها به جای مشاجره لفظی و کینه  رابطمو قطع میکنم هر چند این مردم سکوت را نشانه تسلیم میدانند اما من در رفتار آدم های بی ارزش بی تفاوت می گذرم، نظر من اینه تو زندگی حق زن و شوهر باید یکی باشه هر دو کوتاه بیان اگر قراره همش زن کوتاه بیاد این ظلمه برا یه زن، و میترسم دوباره ازدواج کنم و پسره باز با دروغ وارد زندگیم شه و برا من مشکل شه زندگی چون شدید به دروغ گفتن حساسم،نمیدونم نوعی ترس از ازدواج دارم و دست خودم نیست هرچند فکرای مثبت میکنم اما باز میترسم.
دارای دیدگاه خرداد 25, 1396 توسط Basic
این «مقدار» و «نوع» لتمه ای که از رابطه قبلی شما بجا ماننده از دروغ گفتن آن شخص یا برخورد های خانواده شان با شما نیست !!

از««««  انتظار »»»»  ی که شما از آن ها داشته اید می آید .

آن ها هم انتظارهای شما را به گفته شما برآورده نکردنند و شما این چنین لتمه و «بی اعتمادی» در خود پرورانده و ایمان به آینده تان را از دست داده اید.

درس اولی که تو این رابطه برای شما تجربه شد ( این است که از هر کسی نمی توان انتظار عکس ولعمل صحیحی داشت).

نه این که دیگر از هیچ کس نمی توان انتظار داشت  از  «بعضی ها»!!!

آن هم نه اینکه آنها بد هستند خیر !! فاکتور ها و ذهنیتشان با فاکتور ها و ذهنیتتان «««هماهنگ»»»  ی لازم را نداشت همین !!!!.

آنها بد نبودند یا شما هم بد نبودید اصلا موضوع « بد بودن کسی » نیست!!!

شما با آنها «««« هماهنگ»»»» نبودید که نشد رابطه شما منجربه ازدواج شود..



پس اولین ملاک اعتماد «««« هماهنگ»»»» بودن است ، اگر دیدید و تشخیص دادید پس می شود اعتماد کرد اما اگر ندیدید یا «««« ندید گرفتید!!!»»»» انتظار هم گام شدن یا همسفر شدن را از هم نداشته باشید.

نکته : «« هماهنگی »» از شبیه به هم اندیشیدن یا مثل هم بودن نمی آید توصیحش بسیار عمیق تر از این حرفهاست که حوصله تان سر می رود اگر بخواهم توصیف کنم.


با بد و خوب تقسیم نکنید با هماهنگ و نا هماهنگ تقسیم کنید .

البته یک بار توضیح داده بودم «اعتماد در زمینه ازدوام» با « اعتماد در زمینه عموم » فاکتور های متفاوتی دارد اگر یادتان باشد!!


حالا ارجعیت مشکل شما کدام است ؟؟؟ اعتماد به عموم ؟؟؟ یا اعتماد به شریک زندگی؟؟؟


-----------------------------

ای جوانی کجایی که هر چه دارم از زمان توست ،تمام تجربیاتم بر پایه چهارچوب زمان توست  ، تمام دانشم از زمان پرس و جو یا کنجکاوی کدام راه درست است توست «««« ای جوانی تو راز اکنون و حال  منی... »»»»


از قبول خام بودنم ولی در مقابل  ایمان به قدرتم و اراه ام.

 از قبول تمام اشتباهاتم ولی در مقابل  ایمان به اصلاح و جبران کردنم .


  از قبول عجول و کم طاقت بودنم ولی در مقابل چون تشنه پیشرفت و موفقیتم.


نمی گویم به خودتان ایمان داشته باشید اما می گوییم به دوره ای که اسمش « جوانی» است ایمان داشته باشید ، شما را نمی شناسم اما قدرت و عظمت و توانایی دوران «جوانی» را خوب می شناشم .

پس هم به خودتان بپردازید ، تا ایمان و اعتمادتان با ریشه عمیق تری متولد شود که به این راحتی و به این سادگی از جایش در نرود و خشک نگردد.

ریشه ای اندیشیدن چیزیست که هر جوان خام اما «پر توان» باید آن را بیاموزد ، گر آموخت !!ایمان و اعتماد اش به هر بادی نلرزد گر نیاموخت به هر بادی اعتمادش سست و قدر و ارزش خود را که گرانترین دست آوردش باید باشد از دست خواهد داد.
دارای دیدگاه خرداد 25, 1396 توسط Negar
تشکر آموزنده بود جوابتون، سعی میکنم فراموش کنم گذشته رو و دوباره با اعتماد قدم بردارم.
دارای دیدگاه خرداد 27, 1396 توسط Basic
البته این تشکر کردن شما نشانه شعور و ادب شماست اما اصلا و ابدأ نیازی به تشکر نیست ، حالا چرا اصلا این موضوع رو مطرح کردم ؟!!

آیا اگر جوانی رو متوجه آنچه که شایسته اش است یا آنچه که لیاقت اش را دارد و آن جوری که سهم اش است را  باید برایش تلاش کند و دست از کوشش بر ندارد ، لطف حساب می شود؟؟


خیر از خود و جوانان اطرافتان تشکر کنید ، از این که هستید برای بهترین ««« شدن »»» نه بهترین «««بودن »»» !!!!!!!

بهترین را دارا بودن ارث نیست و ارثی هم نیست که با کلمه «« بودن »» تمام اش کرد   ، آن ذات خود جوانیست که فقط باید درکش کرد و اشتباهات را و خامی ها را و کم کاری ها را با چشم و دل باز قبول و لحظه ای را غافل نشود برای پیشرفت و پختگی این «« بهترین شدن است »» ....




فرمودید دوباره با اعتماد قدم بردارم !!!
خیر دوباره یعنی ««تکرار»» شایسته نیست ..

««« بهتر از قبل قدم بردارم »»»
 «««ریشه ای تر از قبل بیندیشم »»»

آن چیز یا آن نوع یا آن قدری که قبلا دارا بودید و داشته اید دگر کافی نیست ، بیشتر بخواهید و ریشه ای تر بیندیشید بهتر اش را بخواهید ...


این را همه ی جوانان باید بخواهند و برایش قدم بردارند وگر نه خواستن که کافی نیست..

آرزوی سلامتی و پیشرفت برای تمامی جوانان ...
دارای دیدگاه خرداد 30, 1396 توسط ن
من قبل از آشنایی با سایت شما یه بار به یکی از دکتر روانشناس ایمیل زدم اما جوابی دریافت نکردم برا راهنمایی تشکر من برا شماس که وقت میزارین و پاسخ میدین.من کلا از بچگیم سعی کردم خوب باشم اعتماد کنم همیشه با غم دیگران ناراحت شدم حتی غریبه ها کلا آدمی هستم که حرف عمل هستم نه شعار و سعی دارم تو سختیا کنار همه باشم چه اعضای خونواده چه دوست و آشنا اما خودم تو مشکلات تنها موندم کسی همدردم نبوده تنها خدا و مادر و پدر پشتم بودن ،تو نظر من خوبی کردن یعنی درک کردن همه و احترام گذاشتن اما چرا وقتی به کسی احترام میزارم پشت سرم حرفایی میزنه که انتظار نمیرود، من دوس دارم دیدم مثبت باشه و انرژی مثبت داشته باشم اما این رو میگیرن ازم و باعث ناراحتیم میشن.
دارای دیدگاه تیر 4, 1396 توسط Basic
واقعا این سایت تلاش به بهبود وضعیت تمام مراجع کننده هایش را دارد و سعی می  شود که بهترین و خلاصه ترین جواب را در اختیار عموم قرار بدهد.

آرزوی موفقیت و پیشرفت برای تمام جوانان.
دارای دیدگاه تیر 10, 1396 توسط Basic
مشکل اعتمادتان بهبود یافت ؟

مطلبی که اشاره کردید «« انرژی مثبت »» آیا ...

دریافت انرژی مثبت و‌ حفظ آن انرژی  و  خرج کردنش روی شخص خود و خانواده خود. صورت می گیرد یا خیر !؟

اگر خیر  پس  بدون اطلاف وقت به این موضوع تا وقت و اراده قوی جوانی را در اختیار دارید رسیدگی کنید ..

1 پاسخ

پاسخ داده شده خرداد 25, 1396 توسط روانشناس

سلام بر شما

شما حتما ماجرا رایکبار با یک مشاور کامل بررسی کن

تا بدانی چه جاهایی نقش داشی و اگر متفاوت عمل می کردی می توانستی طرحی دیگر برای خود رقم بزنی.

چیزی که نوشتی فقط این معنی را دارد: من هیچ نقشی در اتفاقات نداشتم جز اینکه تماما خوب بودم و خوبی کردم.

واقعیت اینست که آگاهی نداشتن ، انتخاب نادرست و مهارت نداشتن می تواند باعث ضربه خوردن شود. 

اگر اینطوری به ماجرا نگاه کنید متوجه می شوید مشکل شما خوبی کردن نیست مشکل شما ابعاد بسیاری است که باید بی آموزید و روی آن کار کنید و آن وقت است که می فهمید چقدر در زندگی قدرت دارید .

در حالی که الان به  دختری تبدیل شدید که کاملا ضعیف و نا امید شده . و در کمال تاسف و درد باید بگویم اگر چنین دختری باقی بمانید نمی توانید روی عشق و آرامش را ببینید.

و چرا نباید ببینید؟ از نظر من  شما می توانید به آنچه می خواهید برسید.

به شرطی که قدم اول را بردارید ، مشاوره بگیرید و به خودتان کمک کنید.

 


مـریم غفـار
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
مشاوره تلفنی : شماره هوشمند 9099071000 را بدون پیش شماره گرفته و سپس کد 80195 را وارد نمایید
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...