با عرض سلام وخسته نباشید
دختری 23ساله هستم,9ماهه که باپسری هم سن خودم دردانشگاه درارتباطم,خیلی بهش وابسته شدم, ماتویه شهرکوچیک زندگی میکنیم,تو این مدت چن تا خواستگار باشرایط خوب داشتم,این اواخر یکی از اشنایان برای خواستگاری اومدن,ایشون بسیارموجه هستن و خونوادم ازم خواستن جواب منطقی بدم,من هم مجبور شدم به مادرم ماجرای دوستی با همکلاسیم رو بگم,مادرم گفتن بگو تکلیفتو روشن کنه,من ب این اقا گفتم ایشونم پشت تلفن گریه کردن که من فعلا سربازی نرفتمو مامانم زنگ نمیزنه و پا پبش نمیذاره برا ازدواج,من گفتم فقط از مادرشون بخوان تماس بگیرنو با خونوادم صحبت کنن,ولی میگه من سربازی نرفتم شغل وشرایط ندارم ولی تورو واسه ازدواج میخام وخونوادم فعلا قبول نمیکنن با این شرایط بیام خواستگاری,فعلا چن سال صبرکنیم,حالم خیلی بده و از خواب و خوراک افتادم خواهش میکنم زودتر جواب بدین که من باید چیکارکنم منتظرش بمونم و به خواستگارام جواب منفی بدم؟سر دوراهی موندم چون به شدت بهش وابسته شدم خواهش میکنم کمک کنین بگین چیکار باید بکنم ممنونم