ازدواج و جداشدن از خانواده قبلی

566 بازدید
سوال شده تیر 18, 1396 در ازدواج و طلاق توسط ناشناس
من مردی با سن بالای 30 سال هستم. "یکی" از مشکلاتی که من در مورد ازدواج دارم به این شرحه:

متاسفانه پدر و مادرم که هر دو از خانواده های فقیر و با فرهنگ های متفاوت بوده اند، از اول ازدواجشون همیشه با هم دعوا و مرافعه داشته اند. پدرم آدمی عصبی بوده و حتی گاهی مادرم را هم زده. مادرم چون از طرف خانواده خودش حمایتی نداشته و از طرفی هم میخواسته بچه هاش با مشکل مواجه نشوند، طلاق نگرفته. چیزی که این دو را کنار هم نگه داشته، تلاش برای رشد و تحصیل بچه هاشون بوده به گونه ای که با کار و قناعت خیلی زیاد و فداکاری بیش از حد و زدن از خوشیهاشون و مسافرت و خرید و ... تونستند سطح مالی متوسطی در خانواده به وجود بیارند. با این حال پدر همیشه سر مسائل کوچک مثل نحوه حرف زدن در پیش بقیه، نحوه لباس پوشیدن، مصرف زیاد برق و آب، و ... عصبی شده و دعوا کرده. خوب نتیجه این بوده که مادر به بچه هاش پناه ببره و اونها رو سنگ صبور خودش بدونه  و با اونها درد دل کنه و با اونها خیلی صمیمی بشه،  و این روند ادامه داشته. حالا که برادرم ازدواج کرده و درگیر زندگی خودش شده، مشکلات بروز میکنه. مادرم انتظار داره برادرم در همه چیز اونو محرم بدونه و با اون مشورت کنه. مادرم مثلا از این ناراحت میشه که  دفعه اول که برادرم فامیل خانمش رو مهمونی دعوت کرده بود و من هم مسافرت بودم، برادرم به پدر و مادرم خبر نداده بود و اینها تنها مونده بودند خونه یا مثلا  برادرم در هفته فقط یک بار و اون هم با خانمش میاند خونه ما، تنها نمیاد مامانم راحت حرف بزنه و... صمیمیت مادرم با من بیشتر از بقیه بچه هاش بوده و میدونم که اگه ازدواج کنم، بایستی اولویتم همسرم باشه و در برنامه ریزیها و ...ما دو تا تصمیم بگیریم. اصلا دیگه خود به خود زندگی ها جدا میشه. نگرانم که مادرم احساس تنهایی بکنه یا بعضی انتظاراتش باعث خراب شدن رابطه ها بشه و خیلی خیلی تنها بشه. دعواهای هر از گاهی پدرم که هنوزم اتفاق میفته نگرانیم رو بیشتر میکنه و من نمیتونم راحت و با خیال آسوده در مورد تشکیل زندگی دیگه برای خودم فکر بکنم.
دارای دیدگاه تیر 18, 1396 توسط عاشق دلداده
سلام دوست عزیز.من مشاور نیستم فقط به عنوان دوست همدردی میکنم. من هم مادرم همیشه از مشکلات و مصیبتهای زندگیش برام میگه انقدر که الان که 25سالمه به اندازه یه زن 50ساله غم مصیبت و بدبختی رو کشیدم انقدر که مادرم گذشته هارو تعریف میکنه. درواقع دارن خودخواهی میکنن برای تخلیه روحی خودشون ماها رو قربانی میکنن جوری که من 7ساله عاشقم اما از ازدواج میترسم چون انقدر غم و غصه شنیدم فکر میکنم گنجایش غم و سختی های زندگی خودمو دیگه ندارم اما تا کی؟ ما هم حق زندگی داریم حق داریم خودمون وارد دنیای تجربه بشیم مادر شما هم بچه که نیستن ضمنا وقتی پدر و مادر تو خونه تنها باشن بهتره تا اینکه بچه ها ی عزب رو یکسره جلو چشمشون ببینن . ازکجا معلوم که یکی از چیزایی که پدرتو عصبی میکنه مجرد بودن شماست.فکر میکنه ناتوانه از داماد کردنت روش فشار میاد
براشون نوه بیارین تا به زندگیتون نشاط و شادی بیاد
شما باتوکل به خدا ازدواج کن بالاخره که باید عادت کنن اما وقتی بچه دار بشی دیگه ارومتر میشن و سرگرم بچه هاتون
فقط در انتخاب همسر بیشتر باید به اخلاقیات و نرم خو بودنش توجه کنی
به امید روزی که همگی طعم خوشبختی رو بچشیم
دارای دیدگاه تیر 19, 1396 توسط Basic
جوان با ارزش ، از پاسخ کاملی که به شما ارایه شد ، استفاده کردید ؟
قدمی برداشتید یا خیر ؟

اگر سوالی یا مخالفتی با پاسخ دریافتی داری انتقال دهید تا پاسخ اش را بگیرید ، هدف کل تیم سایت مفید واقع شدن برای شما و تمامی مراجعه کنندگانش است که وقت وانرژی صرف می شود .

لطفا از علم و توانایی مشاوران بیشتر استفاده کنید و سود خالص اش برای شماست نه سایت .

با آرزوی شادی و‌نشاط بیشتر در همه خانواده ها..

1 پاسخ

پاسخ داده شده تیر 18, 1396 توسط روانشناس
سلام بر شما

شما همه چیز را کنار هم می چینید... تحلیل می کنید و به این نتیجه میرسید که یا باید از خودگذشتگی کنید و ازدواج نکنید یا اینکه قید احساس مادر را بزنید.

ببینید شما لازمه که ارام ارام مقدماتی را اماده کنید.
کم کم خلوت بیشتری داشته باشید.
خیلی دل به دل مادرتان ندهید.

چون متقابلا کسی ننشسته به شما فکر کنه و تحلیل کنه.
این رسم روزگار است... بچه ها بزرگ شده و آشیانه را ترک کنند.
درضمن  کاربر عزیز، یادتان باشد همه چیز دو طرفه است. پدر شما که یکطرفه مقصر نیست. مادرتان چیزی را درو میکند که کاشته است.
شما نیز در آینده چیزی را درو خواهید کرد که امروز می کارید.
 چیزی می کارید که بتوانید برداشت کنید؟ مادر و پدرتان با سواد و سطح پایین خانواده، حداقل امروز همسر و فرزندانی دارند.
شما که سطحتان بالاتر است در آینده چه خواهید داشت؟
به آن عمیقا فکر کنید.
کسی از رودی که خشک شده به خاطر اینکه یک روزی به مزارع آب میرسونده تشکر نمیکنه.
پس تا خشک نشدید... جاری شوید.

مـریم غفـار
کارشناس ارشد روان شناسی بالینی
مشاوره تلفنی : شماره هوشمند 9099071000 را بدون پیش شماره گرفته و سپس کد 80195 را وارد نمایید
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج

...