عسل:
من 9سال باشوهرم زندگی کردم الانم 25 سالمه من همیشه به شوهرم توجه کردم و واسش همه کاری کردم مثلا تولد و سالگرد ازدواج و محبتای دیگه اما شوهرم هیجوقت سرکار نمیرفت و اذیتم میکرد یعنی قدر محبتامو ندونست و من عاشقانه دوسش داشتم که تا 1ماه پیش کاردو به استخون رسوندو من طلاق گرفتم وقتی میخواستم طلاق بگیرم بخاطر اینکه اذیتم کرده بود شوروشوق داشتم که دیگه دارم خلاص میشم از دستش اما الان پریشب که صیغه طلاق جاری شد خواب به چشمم نمیاد و همش دارم گریه میکنم چون هنوزم دوسش دارم و همش تو فکر اینم بعد من چیکار میکنه وچی میخوره و از این مسایل الانم به فکر بدیهاش نیستم که هرچی بدی کرده در حقم مثلا اگه دو تا خوبی کرده باشه فقط خوبیهاش جلو چشمامه و همش خوراکم شده گریه حالا میخوام شما راهنماییم کنین که چجوری به زندگیه عادیم برگردمو عین همه دیگه زندگی کنم