سلام.
من دختری 30 ساله هستم با کارشناسی ارشد و استقلال مالی نسبی، در شهرستان زندگی می کنم. شغل ثابتی ندارم. در خانواده خوبی بزرگ شدم اما مشکلی که شدیدا برام آزار دهنده شده و منجر به حس افسردگی شده این هست که من دوره تحصیلم رو کاملا مستقل و در شهرهای دور از خانه گذروندم و توی اون دوران خیلی موفق و پرشور و شاد بودم. اما هر بار که به خانه برگشتم و استقلالم رو از دست دادم پرخاشگر و افسرده شدم و نتونستم روابط کاری و دوستی خوبی بسازم... مادرم گمان میکنه فقط با ازدواج هست که باید مستقل شد... من یک خواهر دوقلو هم دارم که تمام رفت و آمدهام هم وابسته به اون میشه...مادر بزرگم هم به تازگی فوت شدن و مدام باید بفکر تنهایی مادرم هم باشیم... لطفا بهم بگید توی یک شهرستان که نمیشه جدا از خانواده هم زندگی کرد چطور میشه استقلال رفتاری رو دوباره بدست آورد و زیر بار کنترل و مدیریت پدرو مادر نرفت؟ در عین حال باعث رنجش اونها هم نبود؟ لطفا زودتر کمکم کنید احساس می کنم تمام زندگیم داره تلف میشه و هیچ لذتی از جوانیم نبردم... ممنون