ورود به سایت   عضویت
ورود به سایت
» » » پیوستگی و دلبستگی در کودکان ناسازگار

پیوستگی و دلبستگی در کودکان ناسازگار

پیوستگی و دلبستگی در کودکان ناسازگار

 

مهمترین دارائی انسان ظرفیت شکل دهی و نگهداری ارتباطات است. که این ارتباطات به طور قطعی برای بقاء یادگیری، کار، عشق و ... لازم هستند.

ارتباطات انسان اشکال گوناگونی دارند که شدیدترین، لذت بخش ترین و دردناکترین آنها ارتباط با خانوادە، دوستان و افرادی است که دوستشان داریم.

در موارد خاص یک فرد ممکن است هیچ ارتباط هیجانی با دیگران نداشته باشد. این افراد در خود فرو رفته منزوی یا با نشانه های عصب و روانشناختی اسکیزوئید با اوتیسم ظاهر می شوند.

ظرفیت شکل دهی ارتباطات هیجانی، با ارگانیزم و عملکرد قسمت های مختلف مغز انسان مرتب طاست. همان مغزی که فرمان بوئیدن، دیدن، چشیدن، فکر کردن، صحبت کردن و حرکت کردن می دهد. به ما فرمان عشق ورزیدن یا متنفر شدن (عشق نورزیدن) را نیز می دهد. این مراکز از ارتباطات هیجانی دوران نوزادی و سال های اول زندگی شکل گرفته و باقی مانده است.

تجربیات این دوره حساس زندگی در شکل گیری ظرفیت بنیادی ارتباطات سالم هیجانی نقش اصلی را دارد. همدلی، مهربانی، سهیم شدن (مشترک شدن)، پرخاشگری کردن، دوست داشتن و انبوهی از ویژگی های یک فرد سالم و شاد و مبتکر، با ظرفیت های دلبستگی و در دوران نوزادی و اوایل کودکی مرتبط است.

و اما دلبستگی چیست؟
این اصطلاح در متون مختلف معانی متفاوتی دارد. در متون روانشناسی، دلبستگی ارتباطی است بین یک شخص و شخصی دیگر. در زمینه تحول کودک (نوزاد)، دلبستگی به یک ویژگی پیوستگی منحصربه فرد در رابطه مادر نوزاد با مراقب نوزاد گفته می شود.

دلبستگی چندین خصیصه اصلی دارد:
۱) یک ارتباط هیجانی پایدار با شخص خاصی است.

۲) این ارتباط سالم، راحت، آرامبخش و لذت بخش است.

۳) در صورت فقدان با تهدید فقدان فرد خاص، استرس شدیدی ایجاد می شود.

پیوستگی چیست؟
پیوستگی فرآیند شکل گیری دلبستگی است. مجموعه ای از رفتارهائی که منجر به یک ارتباط هیجانی (دلبستگی) می شود.

آیا پیوستگی و دلبستگی ژنتیکی هستند؟
ظرفیت زیستی که دلبستگی را شکل داده و تعیین می کند اکثراً ژنتیکی هستند. کشاننده بقا برای همه انواع جانداران اساسی است. نوزادان بی دفاع هستند و باید وابسته به مراقبی برای زنده ماندن باشند، محتوای این وابستگی اولیه و پاسخ مراقب (مادر) به این وابستگی رابطه ای را گسترش می دهد که برای بقا حیاتی است. مادری با سلامت فیزیکی و هیجانی نوزاد را به سمت خود جذب خواهد کرد. وی تعلق فیزیکی به بوئیدن، در آغوش گرفتن، تکان دادن، قربان صدقه رفتن و زل زدن به نوزادش را حس می کند. در مقابل، نوزاد با به آغوش وی پناه بردن، زمزمه کردن (آغون آغون کردن)، لبخند زدن، مکیدن و در اغوش مادر ماندن پاسخ می دهد.

تجربیات پیوستگی چیست؟
اعمال نگهداری، تکان دادن، بچه آواز خواندن (لالائی)، غذا دادن به نوزاد، زل زدن، بوسیدن نوزاد و دیگر رفتارهای پرورشی در ارتباط برقرار کردن با نوزادان و کودکان، تجربیات دلبستگی است.

عوالم حیاتی برای دلبستگی شامل زمان با هم بودن (در دوره کودکی، کمیت مهم نیست) تعامل رودررو تماس چشمی، مجاورت بدنی، لمس کردن و دیگر تجربیات حسی اولیه چون بوئیدن، صدا زدن و چشیدن است. دانشمندان معتقدند که مهمترین عامل در ایجاد دلبستگی تماس مثبت بدنی است (در آغوش گرفتن، نگه داشتن و تکان دادن بچه)

جای شگفتی نیست که نگاه داشتن، تکان دادن بچه، لبخند زدن، بوسیدن، لالائی خواندن (زمزمه کردن) و خندیدن، همه باعث فعالیت های نوروشیمیائی خاصی در مغز می شود. این فعالیت های نوروشیمیائی به ارگان های نرمالی از سیستم های مغزی که مسئول دلبستگی هستند ختم می شود. در طول سه سال اول زندگی مغز انسان به اندازه ۹۰ درصد مغز یک بزرگسال رشد می کند و اکثر سیستم ها و ساختارها در جاهائی که در آینده مسئول زیربنای هیجانی، رفتاری، اجتماعی و فیزیولوژیکی او است قرار می یرد.

اگر این زمان بدون نتیجه از دست برود چه اتفاقی می افتد؟
دلبستگی ناقص در دوره کودکی با غفلت های هیجانی شدید از کودک ظاهر شده و خرابی به بار می آورد. کودک بدون لمس شدن، تحریک شدن و تربیت شدن نمی تواند ارتباط معناداری برای ادامه زندگی پی ریزی کند. خوشبختانه اکثر بچه ها این درجه از غفلت شدید را تجربه نکرده و رنج نمی برند. هر چند میلیون ها کودک وجود دارند که تنها برخی درجات از دلبستگی و پیوستگی را در طول دوران کودکی تجربه می کنند.

مشکلاتی که از منزوی بودن سطحی تا مسائل هیجانی و اجتماعی عمیق می تواند متغیر باشد. در اصل شدت مسائل با چگونگی رخ دادن زمینه های غفلت هیجانی در دوران کودکی مرتبط است. البته به این معنی نیست که برای کودکی با این تجربیات امیدی به رشد نرمال ارتباط نباشد. تجربیات کلینیکی و مطالعات نشان داده اند که بهبود اتفاق می افتد ولی طولانی مدت و به سختی به گونه ای که فرآیندی ناکام کننده برای خانواده و کودکان است به این معنی که سال ها تلاش سخت ممکن است منجر به جبران فقط چند ماه غفلت مادر گردد.

آیا شیوه ای برای طبقه بندی دلبستگی وجود دارد؟
۴ مقوله دلبستگی مطرح است:

۱) ایمن

۲) تأمین مقاوم (دوسوگرا)

۳) ناایمن اجتنابی

۴) ناایمن سازمان یافته (آشفته).

کودکی با دلبستگی ایمن، یک هماهنگی، مسئولیت پذیری و ارتباط حمایت شده ای با مادرش حتی در طول زمان استرس و فشار زیاد احساس می کند.

دکتر ”ماری اینث ورث“ یک فرآیند ساده دلبستگی کودک ار آزمایش کرد. این روش ”موقعیت ناآشنا“ نامیده می شود به این ترتیب مادر و نوزاد در یک بعد از موقعیت والد نوزاد تنها در یک اتاق بازی مشاهده می شوند. ورود غریبه به اتاق، ترک والد در حالی که غریبه در اتاق مانده و تلاش می کند با کودک بازی کند. مادر برمی گردد و به سمت کودک رفته با وی ارتباط برقرار می کند، غریبه اتاق را ترک می کند. مادر نوزاد را تنها می گذارد. غریبه بازمی گردد و با نوزاد بازی می کند. مادر برمی گردد و تلاش می کند با کودک ارتباط برقرار کرده وی را درگیر کند. این رفتارها در طول هر کدام از این موقعیت ها مشاهده شده و اندازه گیری می شود، رفتارهای کودک در این آزمون الگوی خاص دارد.

چه عواملی بر دلبستگی و پیوستگی مؤثر است؟
نوزاد شخصیت نوزاد یا رفتارهائی که دلبستگی را افزایش می دهد. اگر کودکی به سختی آرام می گیرد. زودرنج یا بدون پاسخ است با کودکی آرام و آسوده مقایسه شود. به سختی دلبستگی ایمن را نشان خواهد داد. توانائی درک در تعامل نوزاد مادر ممکن است بر اثر شرایط طبی چون پیش از تولد، کاستی های تولد یا بیماری خاصی تحت تأثیر قرار گیرد.

مراقب
رفتارهای مراقب می تواند دلبستگی را ناقص کند. انتقاد رد کردن (نپذیرفتن) دخارت والدین باعث با وجود آمدن کودک با خصوصیت هیجانی اجتنابی می شود. سوءاستفاده والدین سبب وجود کودکی با خصوصیت ناآرام و واپس رانده می شود.

مادر کودک ممکن است به دلیل افسردگی روانی، سوءاستفاده جسمی، مسائل شخصیتی در هم به کودک پاسخ ندهد و یا برای تربیت وی تلاشی نکند.

محیط
بزرگترین مانع دلبستگی سالم ترس است. اگر یک کودک مضطرب شود به هر دلیل، ترس در او نفوذ می کند و یا اگر محیط درهم و برهمی داشته باشد. به سختی محیط را تحمل می کند. تحول دلبستگی نوزادان یا کودکان در خشونت های خانوادگی، فرار، خشونت های جمعی یا جنگ آسیب پذیر است.

هیجان
هیجان میان رفتار و ظرفیت های نوزاد و مادر حیاتی است. برخی مراقبین می توانند فقط با کودکی آرام خوب باشند، اما با کودکی تحریک پذیر و زودرنج درهم می شکند.

گاهی اوقات یک سبک ارتباطی و پاسخ های آشنای مادر به یکی از کودکانش با دیگر فرزندان مطابقت ندارد.

سوءاستفاده و غفلت نیز بر دلبستگی اثر می گذارد
در خانواده های غافل، کودکان به طور کلی مورد توجه قرار نگرفته اند. کودکانی که توسط والدینشان طرد می شوند، مسائل بسیاری دارند.

در خانواده های آزارنده این طرد و سوءاستفاده به صورت انتقال بین نسلی رایج است. والدینی که غافل هستند ممکن است خود زمان کودکی مورد غفلت قرار گرفته باشند. آنها نیز این را یافته اند و اکنون در نقش والدین ظاهر شده اند.

عامل دیگر نقش والدین برای این کودکان است که اشکال متفاوتی به خود می گیرد. یک شکل رایج هنگامی است که دختری نابالغ، والدی جوان شود. نوزاد برای وی همچون همبازی است و خیلی زود به شکل دوستی در زندگی درمی آید. در موارد دیگر، بزرگسالان به قدری نابالغ و شکل نایافته اند که با کودک شبیه یک بزرگسال رفتار می کنند.

آیا همیشه مسائل دلبستگی به دلیل سوءاستفاده شدن است؟
نه، در حقیقت اکثریت مسائل دلبستگی ناشی از نادیده گرفتن های والدین است تا سوءاستفاده بسیاری از والدین هیچ آموزشی در مورد تجربیات سه سال اول زندگی ندارند.

تحقیقات نشان می دهد که از هر ۳ نفر مورد غفلت واقع شده یک نفر دلبستگی ”دوسوگرا“ (اجتنابی“ با مراقبشان دارند.

علی رغم دلبستگی ناایمن، این افراد می توانند ارتباط را نگهداری و شکل دهند. البته نه به آسانی دیگران.

کودکان ناسازگار چه خصوصیاتی دارند؟
تأخیرات رشدی
غفلت های هیجانی تجربی کودکان در دوره کودکی اغلب تأخیرات رشد در محیط شان را در پی دارد.
فقدان تجربیات غنی و پایدار در دوران کودکی می تواند باعث تأخیر در حرکت، زبان و رشدشناختی اجتماعی شود.
خوردن
در کودکان با غفلت شدید و مشکلات دلبستگی، رفتارهای خوردن عجیب و غریبی رایج است.

آنها اندوخته غذائی دارند، غذائی پنهان شده در اتاقشان که آن را می خورند. در حالی که هیچ وعده بیشتری ندارند حتی اگر برای سال ها در برابر غذاهائی در دسترس مقاومت کنند!

آنها ممکن است مشکلاتی در هضم (نشخوار، استفراغ غذا)، مشکلات بلعیدن و در آینده رفتارهای عجیب و غریب خوردن که اغلب به نوان نوروز انورکسیا (بی اشتهائی مرضی) مطرح است.

رفتارهای عجیب و غریب
این کودکان رفتارهای عجیب بسیار ابتدائی، نابالغ و خیالی از خود نشان می دهند. آنها ممکن است خودشان را گاز بگیرند، خود را تکان دهند، فریاد بکشند و به خراشیدن یا بریدن خود بپردازند. این نشانه ها در طول دوره استرس یا ترس افزایش خواهد داشت.

عملکرد هیجانی
تا حدودی مسائل هیجانی رایج در این کوکان سمینوم (نشانه های) اضطراب و افسردگی است. رفتار رایج در میان این کودکان، عدم تشخیص دلبستگی است. همه کودکان امنیت را جستجو می کنند و به دنبال دلبستگی برای بقای خویش اند.

کودکان دلبستگی هائی را برای امنیت خود (هر دلبستگی) جستجو می کنند.

افراد غیرآگاه در این زمینه ممکن است حتی متوجه عشق ورزیدن و در آغوش گرفتن افراد غریبه مجازی توسط کودک مورد غفلت و سوءاستفاده قرار گرفته نشوند.

توسط : مشاورفا  در تاریخ : 20-11-1393, 21:44   بازدیدها : 1294   
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .