كودكان و راه های استدلال ورزی
درآمد:
فلاسفه، ذهنِ انسان را به مثابه جایگاه عقل و پرورش عقل را هدف نهایی تعلیم و تربیت می دانستند، به همین دلیل یادگیری تفكر انتقادی، استدلال و به كارگیری منطق را مورد تاكید قرار می دادند. به عقیده آنان از طریق اندیشیدن است كه می توانیم به زندگی معنا ببخشیم.
فلسفه برای كودكان در نظر دارد كه تفكر انتقادی، استدلال و به كارگیری منطق و حل مساله را به كودكان آموزش دهد. حال این سوال مطرح می شود: آیا از نظر روانشناسی می توان به پرورش فكری كودكان امیدوار بود؟
از دیرباز روانشناسان كاركرد ذهن را مورد مطالعه قرار داده و در پی كشف قوانین كلی حاكم بر قوای ذهنی انسان بوده اند. آنان به دنبال الگویی درباره رشد شناختی و فرآیند كسب آگاهی در انسان می باشند.
فرانسین گالتن (۱۹۱۱ ۱۸۲۲) یكی از پیشگامان در این زمینه، معتقد بود كه هوش یك ویژگی خاص است كه تا میزان زیادی ارثی است. براساس این دیدگاه، تفكر فرآیندی برخاسته از هوش می باشد كه مختص یك گروه خاص است. حال اگر هوش تا میزان زیادی ارثی باشد، تلاش برای بهبود عملكرد آن چه فایده ای دارد؟
در مقابل این دیدگاه آلفرد لبینه (۱۹۱۱ ۱۸۵۷) قرار داشت كه معتقد بود می توان به پرورش فكری كودكان امیدوار بود حتی اگر آنان فاقد این قابلیت ارثی باشند. او تلاش های زیادی در این راه انجام داد و به این نتیجه رسید كه دیدگاه مقابل هیچ پایه و اساسی ندارد. تفكر حاصل عملكردهایی مانند توجه، مشاهده، حافظه و غیره می باشد و این عوامل را می توان به وسیله تعلیم و تربیت پرورش داد به نحوی كه نسبت به قبل كودكان باهوش تر شوند. قوای ذهنی كودك از بدو تولد چندان اهمیتی ندارد بلكه چگونگی استفاده از این قوا و نحوه پرورش آنهاست كه از اهمیت برخوردار است.
روانشناس روسی، ویگوستكی روی نقشی كه محیط اجتماعی ایفا می كند تاكید داشت. او استدلال كرد كه همه فرآیندهای روانشناختی نتیجه تعامل های اجتماعی و فرهنگی است. تفكر كودك طی تجربه های اجتماعی او رشد می كند. ویگوستكی معتقد بود كه كاركردهای عالی ذهنی وقتی به وجود می آیند كه افراد با هم روابط واقعی پیدا كنند. همه كودكان در تعاون و همكاری با دیگران امكان رشد پیدا می كنند و آنچه كودك می تواند امروز با همكاری دیگران انجام دهد در آینده به تنهایی انجام خواهد داد. ویگوستكی به این نكته پی برد كه در روش های سنتی به این نكته توجه نشده است كه دریافت كمك و حمایت هر چند ناچیز مانند طرح یك سوال تعیین كننده و مهم یا مشخص كردن گام اول، تا چه اندازه قدرت كودكان را در حل مساله افزایش می دهد.
هر كودك با استفاده از كمك بزرگسالان می تواند كارهایی را انجام دهد كه به تنهایی قادر به انجام آنها نیست. روانشناسانی كه خط فكری پیاژه را دنبال می كنند كودكان را یادگیرنده های فعال محسوب می كنند كه در حال تعامل با محیط بیرون و شكل دهی به ساختارهای پیچیده فكری شان هستند و به تنهایی برای حل مساله خود اقدام می كنند.
اما مطالعات نشان دادند كه كودك چگونه با در اختیار داشتن شرایط اجتماعی مناسب بهتر از زمان تنهایی قادر است از عهده مسائل پیچیده برآید. كودكانی كه در قالب گروه های دو یا چندتایی با یكدیگر همكاری می كنند در مقایسه با كودكانی كه به تنهایی فعالیت می كنند راه حل های موثرتری برای حل مسائل منطقی ارائه می دهند.
زبان نقش عمده ای را در این فرآیند ایفا می كند. ویگوستكی چنین استدلال كرد كه مفاهیم ابتدا به طور بیرونی از طریق گفت وگو دریافت می شوند و سپس به تدریج به عنوان شیوه های تفكر درونی می شوند. ابزارهای زبان و فرهنگ به تحقق و رشد ساختارهای ذهنی كمك می كند. او چنین استدلال می كند كه تمام كنش های عالی ذهن ریشه در روابط واقعی بین افراد بشر دارد. بنابراین فرآیند اجتماعی بحث و گفت وگو و استدلال به عنوان یك وسیله كارگشای فكری عمل می كند و اگر ما بخواهیم كودكانمان در آینده به بزرگسالانی اندیشمند تبدیل شوند باید آنها را تشویق كنیم تا كودكانی اندیشه ورز باشند كه از طریق تشویق كردن آنها به بحث و گفت وگو درباره جوانب مختلف امور، می توان به این هدف رسید. یك برداشت نادرست رایج وجود دارد كه «احساس نیاز به گفت وگو محصول تفكر یا اندیشه است» در حالی كه بیشتر وقت ها این گفت وگو است كه تفكر و پاسخ های اندیشمندانه را به وجود می آورد.
فلسفه برای كودكان شیوه آموزشی است كه دقیقاً این شرایط یعنی درگیرشدن در بحث و گفت وگو را به راحتی برای كودكان به صورت جذاب فراهم می كند.
|
توسط : مشاورفا در تاریخ : 23-11-1393, 20:04 بازدیدها : 1731
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .