سر پيري، معرکه بگيريدبسياري از متخصصان بر اين باورند زندگي کردن در کنار همسر براي سلامت سالمندان مفيد است.
آقاي فيروزي را همه در محلمان مي شناختند. همان پيرمرد نظامي بازنشسته اي كه خط اتوي شلوارش خربزه قاچ مي كرد! پيرمرد تنها و كم رفت و آمدي كه چند سالي بود پس از مرگ همسرش روزگار مي گذراند و هراز گاهي آخر هفته ها فرزندانش به او سر مي زدند.
تا اين كه خبر ازدواج پيرمرد مثل بمب در محل منفجر شد. خوب به ياد دارم تا مدت ها حرف اين ازدواج بحث روز اهل محل بود. خانم هاي همسايه گهگاه همسرش را به هنگام خريد مي ديدند. پيرزن خون گرم و مهرباني كه همه با همكلامي با او شيفته اش مي شدند.
اما اين پيرزن مهربان غمي بزرگ در دل داشت. مادر مي گفت يكبار كه سر درد و دل را باز كرده چقدر از زندگي با پيرمرد احساس رضايت داشته است، اما با همه تلاشي كه در اين مدت براي برقراري يك رابطه صميمانه كرده بود نمي دانست چرا فرزندان پيرمرد روي خوش به او نشان نمي دادند و به او به چشم زني كه جاي مادر مرحومشان را گرفته نگاه مي كردند. مساله اي كه پيرزن را در ترديد ماندن و رفتن قرار داده بود.
سالمند
در دوران سالمندي، زندگي فرد دستخوش تغييرات مبرهني مي شود که گاها براي فرزندان وي تحمل اين دگرگوني ها سخت و طاقت فرسا است.همين موضوع و برآورده نشدن نيازها و مشكلاتي كه سالمندان به واسطه به تنهايي زندگي كردن متحمل مي شوند، گاه آنها را وا مي دارد كه يكبار ديگر به ازدواج و يافتن شريك مناسبي براي پايان دادن به مشكلات زندگي در تنهايي بينديشند.
اين درحالي است كه متاسفانه پذيرش ازدواج سالمندان در جامعه ما داراي پيچيدگي هاي خاص خود است و شايد به همين دليل هم باشد كه بسختي از سوي اطرافيان پذيرفته مي شود.
داشتن همسر در دوران سالمندي گام موثري در تقويت روحيه افراد کهنسال محسوب مي شود چرا که نيازهاي روحي افراد مانند دوست داشته شدن، همدلي، حمايت و احساس نياز به صميميت را برطرف مي کند و زندگي سالم و پرنشاطي را براي سالمند رقم مي زند. بسياري مواقع بعد از سال ها زندگي مشترک، يکي از زوج ها فوت مي کند و زوج ديگر مجبور است سال هاي زيادي را تنها و بدون همدم سپري کند. در چنين شرايطي افسردگي و استرس هاي دوران سالمندي به سراغ سالمند مي آيد و در کنار مشکلات جسمي ناشي از کهولت سن، افسردگي و بيماري هاي روحي ـ رواني نيز سلامت او را تهديد مي کند.
داشتن همسر در دوران سالمندي گام موثري در تقويت روحيه افراد کهنسال محسوب مي شود چرا که نيازهاي روحي افراد مانند دوست داشته شدن، همدلي، حمايت و احساس نياز به صميميت را برطرف مي کند و زندگي سالم و پرنشاطي را براي سالمند رقم مي زند.
واقعيت اين است که در دوره زندگي فرد سالمند با فرزندش حالت نامتعادل به خود مي گيرد و بودن اين افراد در کنار فرزندان نه تنها حس خوبي به آنها نمي دهد، بلکه گاهي اوقات سبب بيزاري طرفين مي شود. اگر چه دانستن اين واقعيت و درک آن براي بسياري از ما تلخ و دور از انتظار است اما نبايد اين نکته را انکار کرد که پيچيدگي مناسبات کاري و اجتماعي موجب شده تا بسياري از روابط خانوادگي کمرنگ شود و فرزندان وقت کمي براي سرزدن به پدرها و مادرهاي سالمندشان داشته باشند و گاهي وقفه بين اين سرزدن ها به چند هفته هم مي رسد. در اين بين اگر فرد به دليل مرگ همسرش محکوم به تنها ماندن و چشم دوختن به درباشد از نظر روحي بسيار آسيب پذير خواهد شد. تحقيقات نشان مي دهند دليل بسياري از مرگ هاي دوران سالمندي ناشي از بيماري ها و کهولت سن نيست و هيچ گونه عارضه جسمي در بسياري از اين مرگ ها مشاهده نمي شود بلکه علت اصلي، تنهايي سالمند است.
ازدواج در هر سني به شرط آنکه در مسير درست خود باشد و چارچوب هاي عقلاني در آن مدنظر گرفته شود، رويدادي مثبت تلقي مي شود در غير اين صورت مي تواند موجب به وجود آمدن مشکلات ديگري شود. متاسفانه اين باور غلط در جامعه ما وجود دارد که ازدواج در دوران سالمندي و حتي ميانسالي خجالت آور است اما بايد گفت دوري از تعصبات بيجا و بي منطق که تنها بر پايه تفکر شخصي يا عرف از سوي فرزندان در خصوص ازدواج سالمندان مطرح مي شود راهي غيرمنطقي و ناصحيح به شمار مي رود چرا که در اين زمينه هيچ گونه منع شرعي وجود ندارد.
سالمند و ازدواج
ازدواج سالمندان را بايد از ديدگاه روان شناسي تحليل کرد چرا که در اين سن، فرد سالمند دور از هوس ها و با همراه داشتن کوله باري از تجربه، به واقعيت هاي زندگي و روابط آن مي انديشد. در واقع در اين سن هوس هاي جواني به عشق تبديل مي شوند و سالمند با نگاهي ديگر به ازدواج که نوعي قرارداد اجتماعي محسوب مي شود، به دنبال شخصي براي همدلي، همفکري و همبستگي است. فراموش نکنيم هضم بسياري از رويدادهاي اطراف مان نيازمند نگاهي نو همراه با تعقل و دوري جستن از تعصبات خشک و بي منطق است و در اين بين ازدواج سالمندان نيز از اين قاعده مستثنا نيست. شايد بعضي از ما هم با اين حرف موافق باشيم که ازدواج در اين سن و سال از نظر همه زشت و ناپسند است اما اگر در تنهايي مان به حقوق والدين خود با ذهن بازتري فکر کنيم، شايد نظرمان عوض شود.
فرض کنيد خانمي در 45 سالگي، همسر خود را از دست بدهد. اين خانم مي تواند در صورت صلاحديد خود ازدواج نکند و با مشغوليت هايي که در محيط کار و... دارد ايام را بگذارند اما همين خانم در 60سالگي شرايط متفاوتي دارد. همسري که ندارد، در سن کارکردن هم نيست و اگر فرزندي داشته باشد احتمالا به دنبال زندگي خودش رفته و او در تنهايي به دوره هايي مي انديشد که به سرعت از آن عبور کرده و فرصت رسيدگي به خود و عواطف اش را نداشته است. اينجاست که ضرورت ازدواج افراد ميانسال و سالمند کاملا محرز مي شود زيرا آنها با ازدواج مي توانند منبع توجه و تامين نياز عاطفي تازه اي پيدا کنند و احساس کنند براي همسر خود عزيز هستند و مورد توجه قرار مي گيرند.
ازدواج در هر سني به شرط آنکه در مسير درست خود باشد و چارچوب هاي عقلاني در آن مدنظر گرفته شود، رويدادي مثبت تلقي مي شود در غير اين صورت مي تواند موجب به وجود آمدن مشکلات ديگري شود.
از آنجا که مهم ترين کارکرد ازدواج از نگاه بسياري از مردم تامين نيازهاي جنسي است، سالمندان خجالت مي کشند موضوع ازدواج را با فرزندان شان مطرح کنند اما با کمي واقع بيني مي توانيم دريابيم که تنها ماندن در آن آشيانه خالي و هجوم افکار ناراحت کننده، حاصلي جز انتظار کشيدن براي مرگ ندارد و از دست رفتن سلامت و مستهلک شدن بدن، مشکلات گوارشي و...، حس ناامني و ترس موجود را چند برابر مي کند. بنابراين افراد سالمند به هيچ عنوان نبايد از اين موضوع خجالت بکشند و حتي مي توانند براي مطرح کردن موضوع ازدواج با فرزندان شان از يک مشاور خانواده کمک بگيرند.
فرزندان نبايد اين نکته را فراموش کنند که امروزه برخلاف گذشته زندگي خانوادگي از گستردگي گذشته برخوردار نيست و سالمندان پس از فقدان همسر به تنهايي زندگي را مي گذرانند و اين امر اثرات سوئي بر روان آنها به جا مي گذارد. اين در حالي است که ازدواج سالمندان درصورت فقدان همسر مي تواند به بهبود کيفيت زندگي آنها کمک کند و توصيه مي شود فرزندان در اين مورد از پيش داوري و اعمال محدوديت بر پدر و مادر سالمند خود بپرهيزند و متوجه باشند که عدم ارضاي نيازهاي عاطفي افراد مسن باعث تسريع روند پيري و فاصله گرفتن آنها از سلامت خواهد شد.
حتما مي دانيد که دستگاه ايمني ما به محض اينکه تحت فشار عاطفي قرار بگيريم، واکنش نشان مي دهد و تضعيف مي شود. پس فرزندان بايد نگران والدين خود باشند و حتي براي آشنايي والد تنهاي خود با يک همسر مناسب برنامه ريزي کنند تا در نشست هاي خانوادگي و در رفت و آمدهاي دوستانه با همکاران و همسايگان خود اگر مورد خاصي وجود داشت موجبات آشنايي بيشتر صورت گيرد.
در عين حال، آشنا کردن پدر يا مادر تنها با سازمان هاي مردم نهاد مختلف و عضويت در آنها، ثبت نام آنها در تورهاي مسافرتي زيارتي و سياحتي و ... بر عهده فرزندان است تا علاوه بر تامين حس شادابي، زمينه را براي يافتن همسري مناسب فراهم کنند.
|
توسط : مشاورفا در تاریخ : 25-01-1394, 17:44 بازدیدها : 1784
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .