ورود به سایت   عضویت
ورود به سایت
» » » همه چیز باید اون طور که من میگم باشه!

همه چیز باید اون طور که من میگم باشه!

آن ها دیگران را به سر حد جنون می رسانند. فقط می خواهند نظر خود را اعمال کنند و تحمل شنیدن نظر دیگران را ندارند.

کسانی هستند که همیشه می خواهند نقش اول را به عهده داشته باشند و مهم ترین فرد باشند. این افراد شخصیتی کنترل گر دارند.آن ها همیشه می خواهند از همه چیز مطلع باشند؛ شایعه ها، روابط دوستانشان با دیگران، بچه هایشان با چه کسانی رفت و آمد می کنند و چه دوستانی دارند و یا در مدرسه چه می آموزند.آن ها سعی می کنند در خانه های خود عنان امور را محکم به دست بگیرند و همیشه داوطلب پذیرفتن مسئولیت های بیشترند زیرا از این راه شانس بیشتری دارند که از امور مختلف آگاه باشند و بدانند چه اتفاقی در حال رخ دادن است .

نکته جالب درباره کنترل گران این که اغلب نخستین ویژگی که با آن این افراد را می شناسید میل وافرشان به سرپرستی امور نیست، آنان دست کم یک ویژگی برجسته و شاخص دارند که شما را به خود جذب می کند . مثلاً شخصیتی شوخ و بامزه اند . چنین ویژگی هایی به قدری جذاب و گیرا هستند که افراد جذب شده هیچ وقت فکر نمی کنند در زیر چنین جذابیت هایی ، میل کنترل گری نهفته است.
 
ویژگی های شخصیتی این افراد

دوست دارند بر همه چیز نظارت کنند
اطلاع داشتن از هر امری یکی از بزرگ ترین لذت های زندگی این افراد است. همه چیز باید آن طور که آن ها می خواهند انجام شود.گاهی اوقات صریح اعلام می کنند که چه کار کنید و گاهی برای این که به شما بفهمانند آن طور که آن ها می خواهند عمل نمی کنید اخم می کنند و اگر پافشاری کنید ، بدون توجه به شما آن کاری را که خودشان می خواهند انجام می دهند.
 
فقط به کنترل گری خود می اندیشند
آن ها درباره هر چیز نظری دارند. شما یا باید خواسته خود را نادیده بگیرید و نظر آن ها را عملی کنید و یا منتظر پیامدهای قبول نکردن نظرشان باشید.
 
شیفته قدرت هستند
همیشه به این فکر می کنند که " چه کسی برنده می شود". اکثر کنترل گران به رابطه به چشم میدان نبرد می نگرند که در آن دو نفر برای رسیدن به قدرت با یکدیگر مبارزه می کنند.
 
حتی با تهدید کردن، قدرت خود را حفظ می کنند
این افراد سعی می کنند به زور شما را وادار به عملی کردن خواسته هایشان کنند. شما پس از برقراری ارتباط با کنترل گران خواهید فهمید که نمی توانید بر آن ها غلبه کنید و پیروز شوید.

بعضی از کنترل گران تهدید های خود را با خشونت جسمانی عملی می کنند.
دسته دیگر تهدید می کنند که شما را رها خواهند کرد و بعضی از آن ها نیز بد دهنی می کنند. چنان نطق آتشینی می کنند که شما انرژی مقابله با آن را نخواهید داشت و آن قدر بحث می کنند و بی وقفه حرف می زنند که به ناچار تسلیم می شوید.

رابطه با یک کنترل گر امتیازی هم دارد؟
خیلی آرام بخش است که کسی در کنارتان باشد و تمام تصمیم ها را او بگیرد و برای آینده برنامه ریزی کند و زندگی تان را هدایت کند . اگر شما خسته شوید او تصمیم خواهد گرفت. اگر نمی دانید از کدام مسیر به مهمانی بروید او به شما می گوید.

می توان از آن ها قدرتمند بودن را آموخت. اگر از جنبه مثبت به کنترل گران بنگریم ، متوجه می شویم آن ها انسان هایی هستند که روی پای خود ایستاده اند و بدون کمک گرفتن به زندگی ادامه داده اند. هیچ گاه نباید این ارزش را نادیده گرفت.
 
اما چرا از آن ها ناراحت می شویم؟
چون فقط می خواهند نظر خود را اعمال کنند و تحمل شنیدن نظر دیگران را ندارند.آن ها دیگران را به سر حد جنون می رسانند. زیرا همیشه آن ها را در فشار می گذارند تا طبق خواسته آن ها عمل کنند و اجازه مشورت کردن نمی دهند. کاری می کنند که به شعور خود شک کنیم و باعث تضعیف توانایی های ما می شوند.
 
چرا این همه دیگران را کنترل می کنند؟
کنترل گران معمولا در خانواده هایی رشد می کنند که والدین تسلط زیادی بر آن ها اعمال می کنند و یا خانواده هایی که در آن ها همیشه کشمکش برای رسیدن به قدرت وجود دارد. زخم احساسی این افراد مربوط به حیطه قدرتشان است و در روانشناسی آن ها را "پرخاشگر" می نامند. می توان گفت به این کودکان اجازه داده نشده که قدرت را حس کنند و رشد کنند.، آن ها را تضعیف کرده اند .والدین این افراد به جای این که کودک خود را تشویق کنند تا استعدادش را نشان دهد، باعث تضعیف استعداد او می شوند.

چگونه خود را کنترل کنند؟
1. باید بدانند که نیروی عشق، قوی تر از نیروی کنترل است زیرا شادی بخش تر، خوشایند تر و رضایت بخش تر از این است که انسان بخواهد با ترساندن اطرافیان بر آن ها تسلط داشته باشد.

انسان می تواند با ترک کردن کنترل گری مطالب زیبایی بیاموزد، برای مثال در کنار هم بودن و به یکدیگر عشق ورزیدن.

2. نیروی حقیقی خود را بشناسید. سعی کنید به عقب برگردید و تجربه دردناک دوران کودکی خود را به یاد آورید و رابطه بین آن تجربه تلخ و سرکوب شدن قدرت و استعداد وجودیتان را پیدا کنید. آیا به استعدادتان بی اعتنایی می کردند؟ چه چیزی در نظر شما زیبا بود ولی آن را انکار می کردند و نادیده می گرفتند و یا واکنش شدید نشان می دادند؟

3. برای رسیدن به نیروی حقیقی کاری انجام دهید. استعدادتان در هر جهتی است آن را پرورش دهید مثلا اگر در زمینه نقاشی است به کلاس های نقاشی بروید. رضایتی را که نیروی حقیقی به شما می دهد با رضایت کنترل گری نمی توانید مقایسه کنید و بدانید اصلا مهم نیست که چه قدر دیر شده است.

4. خشمتان را شناسایی کنید. برای این که همیشه با خشم خود در ارتباط باشید، هر روز صبح از خود بپرسید که چه امری باعث عصبانیت تان شده است. همه آن ها را یادداشت کنید. می توانید آن را برطرف کنید برای مثال عصبانی هستم از این که ساعت شش صبح سه بار تلفن زنگ خورد. و بگویید فلانی از دستت خیلی عصبانیم. چرا وقتی دیدی جواب نمی دم دوباره تلفن زدی؟

5. تمرین کنید که یکی از موارد کنترل گری تان را نادیده بگیرید. مثلا اگر کنترل گری تان در زمینه خانه داری است ، یک اتاق خواب را انتخاب کنید و به آن توجه نکنید و به مدت یک ماه اجازه دهید همه چیز آشفته باشد. اگر به هنگام صحبت با دیگران سعی می کنید آن ها را کنترل کنید ، صحبت شان را قطع می کنید و یا جمله ها را برایشان تکمیل می کنید تصمیم بگیرید یک ماه این کار را انجام ندهید. پس از تمرین ها دقت کنید ببینید چه اتفاقی رخ می دهد.آیا شما را کمتر دوست خواهند داشت؟ فکر می کنید انرژی باقی مانده را نمی توان صرف کارهای دیگر کرد؟!
توسط : مشاورفا  در تاریخ : 26-01-1394, 01:07   بازدیدها : 961   
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .