ورود به سایت   عضویت
ورود به سایت
» » » علل و درمان کمرويي،خجالت و اضطراب اجتماعي در كودكان

علل و درمان کمرويي،خجالت و اضطراب اجتماعي در كودكان

علل و درمان کمرويي،خجالت و اضطراب اجتماعي در كودكان
گوشه گيري، انزوا و تنهايي 
از نظر تعريف به حالت نسبتاً پايداري که کودک در بيشتراوقات به تنهايي بازي کند ( در جمع هم بازيها و هم سالان ) گوشه گيري اجتماعي ( social withdrawal ) گفته مي شود. 
عمده شخصيت افراد در 8 سال اولد تولد شکل مي گيرد. در 2 تا 3 سال اول تولد پدر و مادر ( کلاً خانواده ) پايه هاي آن را پي ريزي مي کنند و عمده بقيه آناز طريق تعامل و بازي با همسالان شکل مي گيرد. در واقع، کودک فقط از طريق بازي و رابطه با همبازي ودوستان است که خود را به طور کامل مي شناسد، عواطفش بدرستي شکل مي گيرد و الگوي روابط بين فردي و اجتماعي را مي آموزد و بسياري از مشکلات فردي، اجتماعي و رواني افراد ريشه در اين دوران کودکي دارد وگوشه گيري و انزواي کودک را بايستي علامتي جدي گرفت و بدرستي علت آن را شناخت و باآن برخورد نمود.
علاوه بر کمرويي، چند نوع ديگر گوشه گيري نيز وجود دارد که از نظر زمينه رواني وعواقب با هم کمي متفاوت هستند. در شماي 3 3 انواع گوشه گيري در سنين مختلف و عوامل دخيل نشان داده شده اند.
1) بي ميلي اجتماعي يا غير اجتماعي بودن ( social Disinterestor unsociability )
در اين حالت کودک ميل و اشتياقي براي بازي با ديگران و همسالان خود ( آشنا و ناآشنا ) ندارد و زماني که با ديگر کودکان هست ترجيح مي دهد به تنهايي و بطور فعالي بازي کند و به اصطلاح کودک يک حالت شيء گرايي دارد تا مردم گرا باشد. ازويژگيهاي اين حالت عدم وجود نگراني و ترس از تعامل با همسالان است. يعني کودک در صورت اجبار به فعاليت گروهي يا يک بازي جالب، وارد جمع مي شود و به خوبي با ديگران تعامل مي کند.
کودکان پيش دبستاني دختر بااين ويژگي در سنين بعدي ( دبستان ) قدرت و توانايي ادراکي شناختي بيشتري داشته و اين مسئله در آنهاباعث مي شود تا احساس خوبي نسبت به خود داشته و از آنجائيکه چنين ويژگي در دخترها چندان بار منفي نداشته و مورد پذيرش است و در ضمن دخترها قابليت اجتماعي بيشتري دارند، لذا مورد پذيرش همسالان خود قرار خواهند گرفت. اما در مورد کودکان پيش دبستاني پسر با اين ويژگي، قضيه کمي متفاوت است. بدين ترتيب که اگر چه قدرت ادراکي شناختي اين کودکان در آينده نيز افزايش مي يابد ولي از آنجائيکه از نقطه نظر تکامل اجتماعي و برقراري روابط با ديگر همسالان خود پيشرفت خوبي نداشته اند، لذا در دوران دبستان کمتر مورد پذيرش همسالان خود قرار گرفته و نتيجه نهايي آن پيدايش احساس منفي نسبت به خود ( اعتماد به نفس و حرمت نفس پايين ) خواهد بود.
وجود اين ويژگي در دوران دبستان درهر دو جنس همواره با مشکل پذيرش همسالان و تصور و برداشت منفي در مورد خود و تنهايي و گاهي افسردگي همراه خواهد بود. از نظر اصطلاح تخصصي به اين نوع گوشه گيري solitaryـ passive play or withdrawal نيز گفته مي شود ومعمولاً ريشه در سرشت و طبع کودک ( محتاط /دير جوش ) و الگوي پيوند عاطفي ناامن دوران کودکي دارد. البته کودکان خجالتي نيز ممکن است بطور واکنشي به ان نوع رفتار پناه ببرند.
2) ناظر و تماشاچي يا مردد بودن ( Reticency )
در اين حالت کودک تمايل بهبودن و بازي کردن با ديگر همسالان خود را دارد ولي بدليل اضطراب اجتماعي از درگير شدن و شراکت خودداري کرده و از نظر رفتاري در گوشه اي فقط نظاره گر بازي ديگر کودکان مي شود و به اصطلاح در اطراف آنها مي پلکد. اين حالت معمولاً در کودکان با والدين بسيار کنترل کننده، حمايت گر و مداخله گر بيشتر ديده مي شود.
3) انزواي اجتماعي ( social Avoidance )
در اين نوع گوشه گيري کودک نه تنها تمايل به تنها بازي کردن دارد بلکه از بودن و بازي کردن با ديگران نيز گريزان است. ماهيت رواني اين گروه از کودکان خجالت شديد همراه با خشم و حتي درجاتي از افسردگي است.

توجه:
گوشه گيري به معني نداشتن دوست ( ان ) صميمي نيست. درواقع اکثر کودکان گوشه گير يکي دو دوست صميمي دارند و در سنين دبستان دوستي آنها معمولاً عميق و پايدار است و اگر چه چنين دوستان صميمي ممکن است تا حدي احساس منفي به خود در کودک را کمي کاهش دهند ولي قادر به جلوگيري از عواقب گوشه گيري نيست.
چند نکته:
ـ مهمترين عارضه خجالتي و گوشه گيري، دروني کردن مشکلات است که مي تواند به صورت کاهش حرمت نفس، اضطراب، تنهايي و حتي افسردگي بروز کند.
ـ در صورت عدم اصلاح، اکثر موارد گوشه گيري و خجالتي بودن کودکان پيش دبستاني مي تواند در سنين بعدي و حتي بلوغ ( به اشکال و انواع مختلف ) ادامه يابد.
ـ اگر چه ريشه اکثر موارد خجالت و گوشه گيري کودکان پيوند عاطفي ناامن است ( سال اول تولد ) ولي مطالعات نشان داده اند که پيوند عاطفي کودک با پدر ( خصوصاً تعامل مداوم و بازي کردن پدربا کودک در 1 تا 3 سالگي ) بيش از پيوند عاطفي کودک با مادر در اجتماعي شدن کودک و جلوگيري از گوشه گيري کودک موثر است.
علل گوشه گيري و تنهايي در کودکان
گوشه گيري و تنهايي نه يک اختلال و بيماري بلکه خود نشانه وجود اختلالي است که مهمترين علل آن در کودکان عبارتند از:
* خلق و خو و پيوندعاطفي:
دو عامل ارث ( طبع و مزاج ) و نوع پيوند عاطفي کودک با والدين مهمترين عوامل تعيين کننده اجتماعي شدن کودک هستند ( به مطالب قبلي مراجعه کنيد ).
* افسردگي:
احساس تنهايي مهمترين علامت افسردگي است و از طرف ديگر گوشه گيري و تنهايي خود مي تواندمنجر به افسردگي شود ( به کتاب« روشهاي غلبه به افسردگي و رموز شاد زيستن »از همين مجموعه مراجعه کنيد ).
* اختلال شخصيتي:
در سنين راهنمايي به بعد گوشه گيري يکي از يافته هاي ثابت برخي از اختلالات شخصيتي ( خصوصاً اختلال شخصيت منزوي ) است ( به کتاب « تست هاي شخصيتي »از همين مجموعه مراجعه کنيد ).
* در خود فروماندگي ( Autism ):
در خود فروماندگي يکي از بارزترين و شديدترين اختلالات تکاملي عصبي بوده و با اشکال در برقراري روابط اجتماعي با ديگران و رفتارها و حرکات کليشه اي تکراري و ثابت مشخص مي شود. اين کودکان غالباً به چهره افراد نگاه نکرده ودير صحبت مي کنند و به جاي ضماير اول شخص مفرد ( من، به من، من را و مال من و... ) از نام خود استفاده مي کنند و درگفتگو قادر به درک احساسات و هيجانات فرد مقابل ( عصبانيت، خشم، خوشحالي و... ) نيستند. سندرم آسپرگر ( Asperger syndrome ) نوع خفيف تر اين گروه از اختلالات بوده و مي تواند موجب اختلال ارتباطي شود.
* اضطراب و ترس اجتماعي:
به مطالب بعدي مراجعه کنيد.
* کمبود توجه و تمرکز و بيش فعاليتي (ADD & ADHD):
اين گروه از کودکان بدليل اشکال در برقراري ارتباس (نه بدليل خجالت بلکه بدليل عدم توجه )توسط همسالان خود طرد و دفع شده و غالباً منجر به گوشه گيري و انزواي اجتماعي آنها مي شود.
-
-
خجالت کشيدن، کمرويي و ترسويي : shyness & Timidiness

در حوالي 2 تا 3 ماهگي خنده اجتماعي ( شادي و خوشحالي صورت و گاهي همراه با صدا در آوردن در پي ديدن چهره برخي از افراد ) و در حوالي 4 تا 6 ماهگي خشم و عصبانيت ظاهر مي شوند. در حوالي 6 تا 8 ماهگي که شدت پپيوند عاطفي مادر و کودک قوت مي يابد، پديده ترس از غريبه ها ( strang warness /fear ) نيز ظاهر مي شود ( روبرگردان از قيافه هاي غير آشنا و ترس در صورت در آغوش گرفتن او توسط فرد، حتي اگر پدر يا مادر بزرگ و يا خاله اي باشد که هراز گاهي با کودک در ارتباط بوده و در ذهن کودک به عنوان فرد نا آشنا تفسير مي شود ). در همين زمان است که پديده اضطراب جدايي ( separation anxiety ) نيز ديده مي شود و تا حوالي 18 ماهگي ادامه مي يابد. در اين دوره ( 6 تا 18 ماهگي ) به واکنش کودک ( ترس يا اضطراب، اجتناب وپرهيز ) در برابر موقعيت جديد و ناآشنا ( درحضور پدر يا مادر ) مهار رفتاري ( behavaeoral inhibiotion ) يا اضطراب و ترس از تازه ها گفته مي شود. اگر اين واکنش ها نسبت به افراد و موقعيت اجتماعي تازه و ناآشنا باشد به آن خجالت ناشي از ترس يا اضطراب ( fearful or Anxious ) گفته مي شود. اين چنين خجالتي يک واکنش تطابقي با شرايط جديد بوده و توجه کودک را کمي افزايش مي دهد.
از حوالي 15 تا 18 ماهگي کم کم قدرت ادراکي کودک افزايش مي يابد و او قادر به شناخت خود به عنوان ماهيتي مستقل و متفاوت خواهد شد و مفهوم من در ذهن او شکل مي گيرد و از اين زمان به بعد است که کم کم عواطف و احساسات مرتبط به خودآگاه ( self conscious emotions ) از جمله شرم، احساس غرور و افتخار و گناه شروع به شکل گيري مي کنند. اولين احساس شکل گرفته شده
مرتبط به خودآگاه، شرم و خجالت حضور است. ( exposure embarrassment ) در اين حالت کودک در پي مورد توجه قرار گرفتن، تعريف، نگاه کردن خود در آينه و يا انجام کاري در برابر جمع دچار يک احساس مرکب و متناقض ودر نوسان بين اضطراب با اشتياق، تنش با خشنودي و گرايش با اجتناب مي شود. يعني کودک از يک طرف تمايل و هيجان دارد و از طرف ديگر خود را کنترل مي کند. کودک معمولاً از نگاه مستقيم به طرف مقابل خودداري کرده و سر خود را به زمين انداخته و يا فقط به ديگري هراز گاهي و آن هم اغلب زير چشمي نگاه مي کند. و ممکن است بدن خود را بچرخاند و يا انگشت دهان کند و يا با موهاي خود ور برود. کودک معمولاً کم حرف شده و آرام و آهسته و يا کمي لرزان صحبت مي کند ممکن است صورتش نيز برافروخته شود.
در حوالي 3 تا 4 سالگي کدک قادر به درک مفهوم ديگران نيز مي شود و مي تواند خود را از چشم ونظر ديگران ببيند و مورد ارزيابي قرار دهد و به اصطلاح از خود آگاه ( self ـawarenss ) به خودآگاهي ( self conscious ) برسد و بدين ترتيب آشکال شرم و خجالت خودآگاهانه نيز شکل مي گيرد. در شماي 2 3 مراحل تکاملي شرم و خجالت و تفاوتهاي آنها نشان داده شده است.
نکته:
برخي اعتقاددارند که حالتي از شرم و حياء ( embarrassment ) حتي از همان 1 تا 2 ماهگي و شرم حضور از 8 تا 9 ماهگي در کودک قابل شناسايي است.
نکته:
شرم، احساسي است که در زمان مواجه شدن با موقعيت بوجود مي آيد ولي در خجالت، احساس قبل از قرار گرفتن از موقعيت نيز وجود دارد و در ضمن در شرم افزايش فعاليت سيستم عصبي خودکار نوع پاراسمپاتيکي و در خجالت نوعي سمپاتيکي وجوددارد.
بسياري ازافراد، ترسويي را معادل کمرويي و خجالتي بودن درنظر مي گيرند اگر چه بسياري از افراد ترسو، کمرو نيز هستند ( و بالعکس ) ولي ترسويي در محدوده
و قلمرو اختلال هراس ( phobia ) قرار مي گيرد که نمونه بعدي مشخص آن ترس از تاريکي و ترس يا هراس اجتماعي است .
شماي 2-3: مراحل تکامل شرم و خجالت بر اساس دو تئوري Buss و Lewis
مولفه ها
تئوری Buss
تئوری Lewis
 
خجالت اضطرابی/ترس
شرم حضور
 
Anxious/Fearful shyness
Exposure embarrassment
مرحله ادراکی
افتراق ناشنا از آشنا
درک از خود به عنوان ماهیتی مستقل ( پیدایش من)
سن شروع
7 تا 9 ما هگی
15 تا 18 ماهگی
برانگیزاننده ها
افراد غریبه یا ناآشنا، تجاوز به حریم، ارزیابی اجتماعی
مورد نظاره و توجه به دیگران قرار گرفتن، نمایش یا فعالیت در حضور دیگران، نظاره خود در آینه، مورد تعریف دیگران قرار گرفتن
 
خجالت خودآگاهانه
شرم خود آگاهانه
 
(Self- conscious shyness )
(Self- conscious embarrassment )
مرحله ادراکی
نگاه به خود از دید دیگران
درونی کردن استا نداردها و قواعدها
زمان شروع
4-5 سالگی
3 سالگی
برانگیزاننده ها
انگشت نما شدن، تفاوت داشتن با دیگران توجه و تمرکز دیگران
ارزیابی اجتماعی، خرابکاری کردن در برابر جمع، اشتباه سر زدن، تحقیر، سرزنش

عوامل و موقعيت هاي بوجود آورنده يا برانگيز اننده خجالت و شرم
ـ طبع و مزاج ( Temperament ) :
تمامي کودکان در زمان تولد بر اساس محتوي ژنتيکي شان ( و اثرات دوران حاملگي ) داراي يک سري ويژگيهاي خلق وخويي هستند که مي توان اکثر آنها را در يکي از سه گروه زير قرار داد ( از همان روز و ماه اول تولد قابل شناسايي هستند ) :
1) محتاط / ديرجوش:
اين گروه از کودکان ( 15% ) با تغييرا ت راحت نبوده و دير به آنها عادت مي کنند و با ديگران دير جوش مي خورند و در نتيجه کمرو و خجالتي به نظر مي رسند. در اين کودکان اکثر موارد زير صدق مي کند:
ـ آنها نيازمند يک مکان آرام و ساکت هستند و با سرو صدا بي قرار و ناراحت مي شوند ( ازجمله موقع خوابيدن ).
ـ کودک به اسباب بازيهاي جديد توجه چنداني نمي کند و در محيط هاي جديد کمي مضطرب و ناآرام است.
ـ با افراد جديد در ابتدا ساکت و کم حرف هستند.
ـ در خوردن حساس هستند ( فقط علاقه به برخي از غذاها نشان مي دهند ).
ـ در آموزش دستشويي کمي مقاومت دارندو معمولاً دير کنترل ادرار ومدفوع خود را بدست مي آورند.
ـ در مجامع و زمين بازي کودکان تمايلي به دور شدن از والدين خود ندارند.
ـ لباس هاي قديمي و راحت را به لباس نو ترجيح مي دند.
ـ خواب هاي ترسناک زياد مي بينند.
ـ پوست حساس دارند و بيشتر دچار بيماري حساسيتي مي شوند ( مثلاً آسم ).
ـ در کنار افراد آشنا راحت هستند.
ـ نسبت به انتقاد نسبتاً حساسيت زيادي دارند.
ـ در برابر تغيير در روال و آداب معمول مقاومت نشان مي دهند.
ـ در بازي هم سن و سالان بيشتر نظارگر و تماشاچي هستند تا خود بازيگر باشند.
ـ تمايل به بودن و بازي باساير بچه ها نشان مي دهند ولي خود را از شرکت باز مي دارند.
2) سخت/ پر انرژي و شلوغ کن:
اين گروه از کودکان ( 20% ) بسيار فعال، حساس، برانگيخته و تا حدي بي قرار و ناشکيبا هستند. اين گروه معمولاً نه تنها کمرو نيستند بلکه حالتي تداخل و شلوغ کن دارند.
3) آسان/خونگرم:
اين گروه که در حدود 40 درصد کودکان را تشکيل مي دهند بچه هايي آرام و آسانگير بوده ( درخوردن، خوابيدن و... ) و با ديگران و شرايط و
محيط جديد راحت کنار آمده و خو مي گيرند و در کل رفتاري دوستانه و مهربانانه تري دارند.
نکته:
خلق و خوي کودکان در دوران خردسالي تعيين کننده وضعيت و خصيصه هاي آنها در دوره هاي بعد زندگي شان نيست. زيرا عوامل محيطي ( خانواده، هم سن و سالان و... ) در شکل گيري نهايي شخصيت و ويژگي هاي افراد بسيار مهم هستنمد.
● والدين خجالتي:
اگر يکي از والدين خجالتي باشد هم از طريق انتقال ژنتيکي ( به ارث بردن ) و هم يادگيري رفتار از والدين مي تواند موجب خجالتي شدن کودک شود.
● پيوند عاطفي ناامن:
کودک ناامن اصولاً به ديگران و شرايط اطمينان ندارد و مي ترسد مورد انتقاد و سرزنش ديگران قرار گيرد و يا اينکه درست برعکس به خود اطمينان نداشته و نگران اين است که مرتکب اشتباه و خرابکاري شود.
● والدين کنترل کننده يا خشن:
چنين والديني کلاً اجازه شکوفايي توانمندي و توانايي کودک و در نتيجه حرمت نفس خوب را نمي دهند و کودک در اين حالت نه به ديگران بلکه در مورد خود شک و ترديد دارد و مي ترسد که کاري ناپخته و يا احمقانه از او سر بزند و مورد انتقاد و سرزنش ديگران قرار گيرد و لذا براي پيشگيري از اين مسئله در کل از ديگران دوري مي کند.
● سابقه مورد تمسخر يا سرزنش قرار گرفتن در جمع:
حتي يک تجربه اجتماعي منفي جدي ( مثلاً بکار بردن کلمات نادرست همچون خنگ يا دست و چا چلفت درمقابل برخي از دوستان کودک ) مي تواند موجب خجالتي و کمرو شدن کودک شود.
● خانواده انتقادگر يا کمال پرست:
توقع بيش از حد داشتن و يا انتقاد و سرزنش دائم باعث تخريب حرمت نفس کودک و در نتيجه کمرويي کودک مي شود.
● جابه جايي محل زندگي يا تحصيل کودک:
در سنين دبستان و راهنمايي روابط دوستي قوي و نسبتاً پايدار بوده و جابجايي کودک مي تواند در تکامل اجتماعي او اثرات منفي داشته باشد.
● وجود مسئله خجالت آور در خانواده:
وجود مسائلي خجالت آور و ناپسند در خانواده ( از جمله اعتياد، طلاق پدر و مادر و... ) مي تواند موجب خجالت وکمرويي کودک شود.
● خانواده خشک و سرد:
مهمترين اصل در تکامل عاطفي و شکل گيري درست حرمت نفس، ابراز عشق و محبت بي قيد و شرط به کودک است ( از طرف هر دو والدين ). توجه و محبت به کودک نه تنها موجب لوس شدن کودک نمي شود بلکه از آن نيز جلوگيري مي کند. کودکي که هسته ارزشمندي اش توسط والدين درست شکل گرفته باشد ديگرنه تنها نگران ارتباط برقرار کردن با ديگران نيست بلکه بدليل درک بهتر احساسات وعواطف ديگران و ابراز احساسات خود، در دوست شدن و تعامل درست موفق تر خواهد بود.
● زير ذره بين بودن:
اصولاً هر موقعيتي که باعث توجه ديگران به فرد ( کودک و بزرگسال ) شود و به اصطلاح فرد زير نور افکن قرار گيرد ( از جمله وجود مسابقه، اشاره کردن به فرد در ميان جمع ) مي تواند موجب بروز خجالت شود.
-

در کودکان 2 تا 5 سال
اساس درمان کمرويي و گوشه گيري، شناسايي و درمان علت بوجود آورنده احتمالي آن است ( به مطالب قبلي مراجعه کنيد ). علاوه بر درمان اختلال بوجود آورنده آن ( اگر وجود داشته باشد ) با بکار بستن يک سري اصول مي توان در اکثر موارد آن را اصلاح نمود. اساس درمان کمرويي و گوشه گيري کودکان عبارتند از: اجتناب از اشتباهات تربيتي؛ اصلاح پيوند عاطفي ناامن ( تغيير ساختار فکري، احساسي و ادراکي )؛ تقويت اعتماد به نفس کودک و آموزش مهارتهاي اجتماعي و حل مسئله و برخورد با مشکلات
توجه:
درمان ممکن است ماهها و گاهي چند سال طول بکشد.
الف) اجتناب از اشتباهات تربيتي
يکي از علل تشديد کننده و حتي بوجود آورنده کمرويي و گوشه گيري اشتباهات تربيتي است و متاسفانه برخي از والدين ناخواتسه و نادانسته مرتکب آن مي شوند که مهمترين آنها عبارتند از:
ـ هرگز در حضور او بر چسب کمرويي و خجالتي نزنيد و نگذاريد ديگران نيز چنين کاري کنند. براي مثال اگر با فرزندتان در جمعي يا با فردي هستيد و شخص سوم حتي از روي محبت ابراز مي کند که فرزندتان خجالت مي کشد، بلافاصله بگوييد: « نه فقط کمي زمان مي برد تا به ديگران و موقعيت جديد عادت کند ».
ـ هرگز خجالت و رفتار او را دست مايه خنده قرار ندهيد ( اولاً کودکان حداقل تا 5 سالگي قادر به درک شوخي نيستند و ثانياً انگشت گذاشتن روي نقطه ضعف ديگران تجاوز به حقوق ديگران و کاري ضد اخلاقي است تا چه برسد به اينکه مورد تمسخر و خنده نيز قرار گيرد ( با ديگران بخنديم نه بر ديگران ).
ـ هرگز، هرگز، هرگز!حتي به شوخي کودک را مورد تمسخر قرار ندهيد و از کاربرد کلمات و برچسب هاي منفي ( خجالتي، ترسو، تپل، دست و پاچلفتي و... ) جداً خودداري کنيد.
ـ نگراني خود را در مورد مسئله اي که دارد، نشان ندهيد.
ـ هرگز او را سرزنش يا توبيخ نکنيد.
ـ اگر در گفتگويي فرزندتان پاسخ نمي دهد، بجاي او جواب ندهيد و معذرت خواهي نکنيد و بلافاصله با بيان مطلبي تمرکز بر روي او را برطرف کنيد.
ـ اگر کودکتان مورد تمسخر و يا سخنان نيش دار توسط همسالان خود قرارگرفت، او را حمايت کنيد و نشان دهيد که ناراحتي او را درک مي کنيد و درحد درکش توضيح دهيد که چنين کاري نشان دهنده نقطه ضعف ديگري است نه او. در اين موارد ذکر خاطره و تجربه دست انداخته شدنتان در دوران کودکي و نحوه برخورد شما با آن در تخفيف ناراحتي کودک بسيار کمک کننده خواهد بود.
ـ هرگز او را باديگران مقايسه نکنيد. شما مي توانيد رفتار خوب و مثبت کودک ديگري را که فرزندتان نيز شاهد آن بوده است با ظرافت مورد تائيد و تشويق قراردهيد ( مثلا رو به فرزندتان کنيد وبگويي: اون کودک چه رفتار دوستانه و راحتي داشت، اين طور نيست؟ )
ـ حتي کوچکترين حرکت و رفتاري مغاير با خجالت کشدين را مورد تحسين و تشويق قرار دهيد ( چقدر قشنگ سن تو گفتي!و... )
ـ در موارديکه کودک راحت نيست و خجالت مي کشد يا احساس ترس و نگراني دارد، اصرار در انجام آن کار نکنيد.
ب) ايجاد احساس امنيت، اطمينان و اعتماد
يکي از جنبه هاي ذهني فرد خجالتي و کمرو، داشتن شک و ترديد نسبت به خود، ديگران و شرايط است. احساس امنيت و اطمينان در همان
يکسال اول تولد در ضمين و ذهن ناخودآگاه کودک شکل مي گيرد و به آن پيوند عاطفي امن گفته مي شود. کودک امن و مطمئن درضميروذهن خود مي داند که افراد عموماً قابل اعتماد هستند و مي توان روي حرف و قول آنها اعتماد کرد. او بطور دروني بر اين باور است که اکثر افراد خوب ومهربان بوده و قصد اذيت و آزار او و يا سوء استفاده از او را ندارند و به همين دليل در ابراز احساسات وعواطف خود راحت است و با ديگران راحت تر ارتباط برقرار مي کند. او باور دارد که پس از هر شبي روزي فرا خواهد رسيد، بعد از هر سربالايي سرازيري وجود دارد و اگر چه درد و رنج در زندگي اجتناب ناپذير است ولي تقريباً هميشه راهي براي رسيدن به آرامش و تخفيف درد و رسيدن به شادي وجود دارد و چنين حسي بوجود نمي آيد مگر اينکه حداقل در سال اول تولد به تمامي نيازهاي کودک بي درنگ، بطور ثابت و مهربانانه پاسخ داده شود. خوشبختانه بدليل ويژگي شگفت انگيز مغز در ترميم و شکل پذيري خود، پدر ومادر معمولاً به راحتي تا 4 5 سالگي و به سختي تا نوجواني وقت دارند تا با دانش و رفتار درست و پشتکار، صدمات وارده به ذهن و روان کودک را تا حدود زيادي ترميم کنند. براي اين منظور بايستي در رفتار با او با ثبات ويکنواخت بود، صادق و باز بود، بر قول و قرارهاي خود متعهد بود و به او اعتماد کرد. براي رسيدن به اين هدف رعايت نکات زير بسيار کمک کننده خواهد بود:
ـ محلي دلنشين و راحت را براي داستان وقصه گفتن و صحبتهاي دو نفره مشخص کنيد. کودک ممکن است بخواهد به شما تکيه دهد و ياسرش را روي پاهاي شما بگذارد و يا اينکه روي مبل لم بدهد و با رو در روي شما بنشيند. هر طوري که کودک احساس راحتي و نزديکي مي کند، عمل کنيد.
ـ هراز گاهي با هم آواز بخوانيد و حرکات موزون و شاد انجام دهيد.
ـ در مواقع بيرون رفتن اگر او مايل است، دست در دست هم دهيد.
ـ دايم به دنبال نکات و رفتار خوب ومثبت اوباشيد و آنها را بي درنگ مشخص و تحسين کنيد ( نه به دروغ يا غلو ).
حداقل روي نيم ساعت از وقت خود را ( هر يک از والدين و يا هر دو با هم ) تماماً به با او بودن بديد و هرچيزي را که ممکن است موجب اختلال در اين ارتباط شود، مرتفع کنيد ( از جمله موبايل راخاموش کنيد و يا به او توضيح دهيد که بدليل کار مهمي که داريد مجبوريد آن را روشن بگذاريد ) اين زمان سواي از مواقعي است که شما به طور معمول باهم هستيد ( نظير مواقع شام يا آداب قبل ازخواب و... ).
ـ زمانيکه فرزندتان مي خواهد با شما صحبت کند، اگر آب هم در دستتان هست و مي خواهيد به تشنه اي برسانيد، آن را زمين بگذاريد و با تمام وجود ( گوش، چشم و دل ) او را بشنويد. گفتارهاي غير کلامي کودک ( اخم، خشم، خنده و... ) را به همان اندازه کلام او بايستي جدي گرفت و واکنش و پاسخي درست نشان داد.
ـ حداقل هفته اي يکي دو بار او را به زمين بازي کودکان ببريد ( خصوصاً پدر ).
ـ هرازگاهي بازيهاي گروهي که رنگ و بوي همکاري دارند، به راه بياندازيد ( مثلاً حدس زدن نام وسيله اي چيزي از طريق حرکات نمايشي يا نمايشنامه بازي کردن و... )
ـ در کارهاي ساده از او کمک بخواهيد و صرفه نظر از اينکه بدرستي و کامل انجام دهد يا نه، تشکر و سپاسگزاري کرده و کارش را تحسين کنيد ( نظير گلکاري، جمع کردن سفره ياميز غذا، شستن ماشين و... ).
ـ درامور مربوطه نظر او را نيز بخواهيد و اگر خطر و اشکال جدي وجود ندارد، به آنها عمل کنيد ( مثلاً رنگ اطاق و يا لباس هايش، ياهر دو سه بار يک دفعه او تصميم بگيرد که براي غذا خوردن در بيرون خانواده کجا برود و... )
ـ درهر زماني که دست بدهد و دليلي براي آن داريد ( حتي خنده شيرينش ) او را در آغوش بگيريد و ابراز محبت و عشق کنيد ( خصوصاً پدر در اين زمينه بايستي تلاش بيشتري کند ) نگران لوس شدن او نباشيد. محبت و عشق سپر دفاعي برابر لوس شدن است و نه عامل آن.
ـ قوانين و مقررات معدود ( حداکثر به تعداد انگشتان دست ) ولي ثابت و تخطي ناپذير بگذاريد ( مسواک زدن قبل از خواب، عدم بکار بردن کلمات زشت، خوابيدن در اطاق خود و... )
توجه:
تا سنين 3 سالگي وظيفه پدر و مادر است که تمامي تمهيدات لازم براي ايمني و آزادي عمل کودک را بکار ببندند و به تذکر ومقررات پناه نبرند ( از جمله گذاشتن حفاظ براي تمامي پريزها، دور از دسترس قرار دادن چيزهاي خطرناک، به گنجه بردن تمامي چيزهاي شکستني دسترس، جايگزين کردن ظروف فلزي يا نشکن به جاي ظروف چيني و شيشه اي، تعبيه قفل ايمني براي درب آشپزخانه و... ).
ـ يک صندوقچه يا گنجه مخصوص نگهداري وسايل و چيزهاي مهمش تهيه کنيد و در اختيار او بگذاريد.
ـ در مواقعي که دور هم هستيد ( مثلاً موقع صرف شام ) سعي کنيد به مرور زمان هر کس چيزهايي جالبي را که در طول روز برايش اتفاق افتاده به ديگران بگويد و يا در مورد بعضي از مسائل هر يک از افراد خانواده نظر خود را ابراز کند.
ـ به کودک خود دروغ نگوييد و چيزي را از او کتمان نکنيد و بر حسب، سن ميزان درک او و موضوع، با او باز و صادق باشيد. براي مثال اگر باهمسرتان حرفتان شده است و فرزندتان مي گويد « مامان ناراحت هستي؟ نگوييد: نه چيزيم نيست ». بگوييد: « آره پسر/دختر گلم! يه کم ناراحت و عصباني هستم ولي از اينکه تو اينقدر باهوش هستي و فهميدي و به فکر من هستي خوشحالم و ناراحتي ام يه خورده بهتر شد و... »
ـ دردادن قول بسيار دقيق باشيد و بدون هيچ عذر و بهانه اي آنها را بدون هيچ کم و کاستي عيناً برآورده کنيد.
ـ اگر با همسرتان مشکلات و اختلافات جدي داريد، حتماً به مشاوره خانواده مراجعه کنيد. ( براي مطالعه بيشترمي توانيد به کتب « مسائل ومشکلات زناشويي و راه کارها »و « پرورش، تربيت و مراقبت از کودکان 2 تا 5 ساله »از همين مجموعه مراجعه کنيد ).
پ) تقويت حرمت و اعتماد به نفس
حرمت نفس در بستر و به موازات احساس امنيت واعتماد و الفت شکل مي گيرد و بايستي علاوه بر رعايت نکات قبلي، موارد زير را مد نظر قرار داد:
ـ موارد مربوطه به ايجاد احساس امنيت و اطمينان را رعايت کنيد ( مطالب قبلي ).
ـ فرزندتان را همانطور که هست بپذيريد و توقع و انتظار بي مرود و بيش از حد نداشته باشيد.
ـ محبت و عشق تمام خود را بي قيدو شرط به او ارزاني کنيد ( کلامي و رفتاري از هر دو والدين. )
ـ دست از قهرمان پروري و منحصر به فرد کردن فرزندتان برداريد. اجازه دهيد همانند ديگر کودکان او نيز ساده باشد و بچگي کند ( حتي اگر فرزندتان در زمينه اي واقعاً نابغه باشد، بايستي ترتيبي اتخاذ کنيد تا ساير جنبه هاي وجود ياو نيز پرورش يافته و يک فرد کامل درآيد و نه يک موجود عجيب و الخلقه ). بيشتر دانشمندان و نابغه ها حداقل در دوران کودکي تفاوتي با ديگر کودکان نداشته اند ( وحتي از برخي جهان پايين ترازحد معمول بوده اند ).
ـ اگر فرزندتان اشکال فيزيکي واضح واثر گذار قابل حلي دارد، حتماً آن را اصلاح کنيد ( اگر لازم است طلاهاي خود را هم بفروشيد و آن را اصلاح کنيد ).
ـ از حمايت بيش از حد و کنترل فرزندتان جداً خودداري کنيد. بايستي متوجه مرز بي توجهي با کنترل کننده گي بود. به عنوان يک اصل کلي، کودکان تقريبا فقط از طريق آزمون و خطا مي آموزند، توانمنديهايشان را شکوفا مي کنند و خود را مي شناسند ( چون حداقل تا 7 سالگي قدرت استدلال و تفکر منطقي ندارند ). نقش ناظري وحمايت گري والدين براي جلوگيري و محافظت کودکان ازخطرات، جدي ومهم است. بايستي اجازه داد تا کودک تمامي اعمالي کهدر حيطه توان و مرحله تکاملي اش است را خود انجام دهد و تا زماني که تلاش درانجام آن دارد از دخالت در آن خودداري کرد ( مگر اينکه ترتيبي اتخاذ شود تا امکان موفقيت او افزايش يابد ).
بايستي در تمامي موارديکه مرتبط با کودک است ( نوع غذا، لباس، بازي و... ) براي او دو سه انتخاب گذاشت و اجازه داد تا خود کودک از ميان آنها انتخاب کند و ما فقط نقش حمايت گر داشته باشيم. براي مثال اگر مي خواهيد بااو به زمين بازي برويد،
مي توانيد دو نوع کفش و لباس مناسب که حدس مي زنيد کودک دوست خواهد داشت را به او نشان دهيد و بگوييد دوست دارد کدام را براي رفتن به پارک بپوشد.
حتي اگر کودک خواست کفش لنگه به لنگه بپوشد بااو مخالفت نکنيد و فقط توضيح مختصر در مورد تناسب بدهيد. نقش حمايتگري شما اين است که دو لنگ ديگر را نيز با خود ببريد تا در صورت پشيمان شدنش استفاده کند ( لطفاً در اين زمان هيچ کلام و رفتاري درمورد اشتباه کردن کودک و حق به جانب بودن خودتان ابراز نکنيد. زيرا کار او نوعي خلاقيت است و حتي بايستي کودک به نحوي تحسين شود ).
ـ در کارها و فعاليت هاي کودک تا زمانيکه به مرز درماندگي و منصرف شدن نزديک نشده است، دخالت نکنيد. در اين موارد ترتيبي اتخاذ کنيد تا کودک در انجام آن کارهايي که در حيطه توانمندي اش است موفق شود و يا اينکه از او اجازه بخواهيد تاشما به او کمک کنيد ( در سنين دبستاني ).
ـ تمامي کودکان حداقل تا دوران بلوغ پيوسته در حال رشد و نمو و کسب توانمندي و مهارتي جديد هستند و روزي نيست که چند کار خوب انجام ندهند و مهارتهاي جديد بدست نياورند. تمامي آنها را شناسايي کرده و بخاطر آنها فرزندتان را با تمام وجود تحسين و تشويق کنيد ( بدون اغراق و دروغ ).
ـ تا حد امکان از برانگيخته شدن حس مسابقه و مقايسه در کودک پرهيز کنيد.
ـ دربازيها هرازگاهي ببازيد ونشان دهيد که شکست آخر خط نيست، بلکه پلي است به سوي تلاش بيشتر و موفقيت.
ـ هراز گاهي به عمد اشتباه کنيد وبه فرزندتان نشان دهيد نه تنها ما که براي او قادر مطلق به حساب مي آييد نيز ممکن است اشتباه کنيد، بلکه مسئوليت اشتباه خود را مي پذيريد و سعي در اصلاح آن مي کنيد و از تلاش براي بهتر شدن و اميد به اصلاح نيز دست نمي کشيد. يکي از اشتباهاتي که مي توانيد مرتکب شويد، رها کردن باد شکم است. آري!باد شکم همان باد گلو است با کمي تفاوت در بو ( تفاوت مختصر در برخي ازمواد شيميايي ) و همه افراد طبيعي و سالم روزانه چند ليتر باد شکم خالي مي کنندو اگر چه در حضور ديگران کار درستي نيست ولي اگر از کنترل هم خارج شد ( که گاهي هم اتفاق مي افتد ) فاجعه اي رخ نداده است. سعي کنيد يکي دو بار در حضور فرزندتان ( و ياجمع خانوادگي ) به عمد باد شکم خود را رها کنيد و آن را دست مايه خنده قرار دهيد و به سادگي معذرت خواهي کنيد. اگر اين کار برايتان
سخت است مي توانيد به اتفاق فرزندتان درسايت YOU TUBE چند کليپ خنده دار در اين رابطه ببينيد و باهم بخنديد ( خصوصاً سنين 5 6 سال به بالا ).
ـ هراز گاهي به اتفاق فرزندتان مسخره بازي در آوريد. مثلاً در زمين بازي يا پارک پا برهنه راه برويد، يا به کمک لوازم آرايش يا رنگ هاي بي خطر صورت يکديگر را نقاشي کنيد و اوقات شادي آور بوجود آوريد و يا اگر مادر هستيد سبيل بگذاريد و اگر پدر هستيد روسري سر کنيد!و...
ـ هر ماه حداقل يک بازي نمايشي ( خصوصاً در غالب شخصيت هاي حيواني و تغيير نقش ها ) راه بياندازيدو يکبار نيز هر يک از اعضاء خانواده به نوبت در برابر ديگران ايستاده و شعر يا آوازي را بخواند.
نکته:
فرد با حرمت نفس خوب، خود را هرآنطور که هست مي پذيرد و ارزشمند مي داند، نقاط قوت و ضعف خود را مي داند، به توانمندي خود
باور دارد، خود رادوست داشتني مي داند وآنچه را که درست مي داند و دوست دارد، انجام مي دهد و وظيفه والدين اين است که در رفتار و گفتار خود دائماً چنين پيامهايي به کودک بفرستند و در اين مسير او را حمايت کنند.
توجه:
اولين روزي را که فرزندتان به شما نه گفت به عنوان روز شروع استقلال او جشن بگيريد و بهنظرات او احترام بگذاريد وتا زمانيکه با اصول و مقررات مهم مغايرت ندارد با او کنار بياييد.
ت) آموزش مهارتهاي اجتماعي
براي اينکه بتوانيد فرزندتان را مناسب تر کمک کنيد، ابتدا بايستي ماهيت و کيفيت خجالت فرزندتان را شناسايي کنيد ( در چه مواقعي، با چه کساني، درچه شرايطي و... ) تا تمرکز و توجه بيشتري در آن زمينه خاص به خرج داده و برنامه هاي مناسب تري طرح ريزي کنيد. مهمترين مهارتهاي اجتماعي در اين سنين، بازي با همسالان، اصول صحيح گفتگو و دوست پيدا کردن و برقراري رابطه دوستانه است.
الگو و مفهوم بازي، همبازي و دوست در ذهن کودک
* کودک 2 ساله:
کودکان 2 ساله درکنار هم بازي مي کنند و ممکن است نيمي از وقت خود را به نگاه کردن به يکديگر بگذرانند و يا وسايل واسباب يکديگر را بگيرند. آنها علاقه و توان مشارکت و بازي گروهي وبا هم بازي کردن را ندارند.
* کودک 2 تا 3 ساله:
مالکيت در اين سنين مفهومي عيني ومکاني دارد و کودک اسباب بازيهايش را جزئي ازوجودش تصور مي کند و چنين درکي را ندارد که اگر اسباب بازي اش را به همبازي اش بدهد پس از چندي برگردانده و مجدداً مال او خواهد بود ( فکر مي کند که ديگر آن را از دست مي دهد ). لذا چنين تصور نکنيد که کودک بد يا خود خواه است. روند شراکت به مرور زمان شکل مي گيرد.
توجه:
کودکان 2 تا 3 ساله هنوز تا حدود زيادي خود محور بوده و قادر به درک و پذيرش حس و نظر ديگري نيستند ( هرچقدر هم که به او توضيح بدهيد. ). لذا وقتي باهم بازي مي کنند انتظار کشمکش هاي متعدد را داشته باشيد ( معمولاً کوتاه مدت و گذرا ) وهمواره در کنار آنها حضور داشته باشيد تا از بروز برخورد فيزيکي جلوگيري کنيد.
* کودک 3 و 4 ساله:
در اين سنين کودکان از طريق بيان و جوه مشترکشان ارتباط برقرار مي کنند ( تو توپ قرمز داري؟ منم همينطور و... ) و هنوز فکر بده و بستان در ذهن آنها شکل نگرفته است و به صورت شرطي ابراز دوستي مي کنند ( اگه اونو بهمن بدي دوستت مي شم ).
* کودک 4 ساله:
در اين سن حس شراکت و توجه به يکديگر در کودکان بيشتر مي شود ولي در مقابل، بعضي اوقات احساس رقابت و سعي درغلبه کردن بر يکديگر راخواهند داشت.
* کودکان 5 ساله:
در اين سن مفهوم همکاري را فهميده و به خوبي نشان ميدهد ودر بازيهاي گروهي بطور موثر شرکت مي کند ( تو اونطرف رو تميز کن، من اينجا رو و... ) کودک متوجه تفاوت ميان افراد بوده و سعي در مقايسه خود و فعاليتش با ديگران دارد ( ابراز وجود و توانمندي و به اصطلاح خودي نشان دادن ).
نکته:
ارتباط کودکان تا سنين 5 6 سالگي با يکديگر بيشتر به عنوان همبازي بوده و رابطه دوستانه جدي وعميق و ماندگار وجود ندارد و
حتي ممکن است گاهي رفتارهاي نامهربانانه با يکديگر داشته باشند ( در صورت لزوم و اجبار، تغيير همبازيها چندان مسئله ساز نخواهد بود ).
کودکان چگونه دوست انتخاب مي کنند؟
اصولاً تمامي کودکان براي تصميم گيري در مورد دوست داشتن يا نشدن با کودکي ديگردر ضمير وذهن ناخودآگاه خود پاسخي براي پرسش هاي اساسي زير پيدا مي کنند:
* آيا بودن با اين کودک مايه خوشحالي و شادي خواهد بود؟
شوخ طبعي، خوش رويي، داشتن مهارت و توانايي هاي خاص، تمايل و قابليت مشارکت و همکاري جزو ويژگي هاي مثبت و پرخاشگري و حالت تهاجمي داشتن، رفتار دخالت گرانه، بدجنسي، برتري طلبي، حالت تدافعي و گوشه گيري خجالت و قدرت ادراک پايين جزو ويژگيهاي منفي براي اين سوال به شمار مي روند.

* آيا او قابل اعتماد هست؟
اطمينان، صداقت، راستگويي، راز داري و وفاداري پاسخ هاي مثبت به اين سوال هستند و حالت تهاجمي و پرخاشگري داشتن، دروغ و فاش کردن سر و راز ويژگيهاي دفع کننده خواهند بود.
* آيا به نحوي که من دوست دارم بر هم تاثير گذار هستيم؟
قابليت همکاري و اکنش و پاسخ مثبت دادن جزو ويژگيهاي مثبت و تهاجمي و پرخاشگر بودن ( قلدري )، رياست و برتري طلبي و انعطاف ناپذيري و يک دندگي ويژگيهاي منفي تلقي مي شوند.
* آيا او در رسيدن به اهدافم کمک خواهد بود يا سد؟
مشارکت و کمک کردن ( جذب )، دخالت گري و حساس و انفجاري بودن ( دفع ).
* آيا با او بودن باعث مي شود تا حس خوبي نسبت به خود پيدا کنم؟
کمک کردن، مهرباني کردن، ابراز محبت و دوستي کردن و پاسخ و واکنش مناسب دادن از امتيازات مثبت بوده و توهين و بدجنسي کردن، عدم پاسخي دهي و واکنش نشان دادن و بي مهري کردن از امتيازات منفي کودک خواهند بود.

* آيا او شبيه من است؟
علايق و ارزش هاي مشابه، احترام به عهد و پيمانهاي درون گروهي، هم سن، هم جنس و هم نژاد بودن جزوويژگيهاي جذب کننده و برعکس آنها و نيز معلوليت جزو موارد دفع کننده به حساب خواهند آمد.
پاسخ سوالات فوق نه تنها بر روابط کودکان بلکه بر سايراشکال روابط ازجمله والدين با فرزند، بزرگسالي و ازدواج نيز اثرات عميق ومهمي دارند. در گروه هاي سني مختلف جايگاه و ارزش هر يک از معيارها و عوامل فوق متفاوت است. براي مثال در سنين پيش دبستاني و کلاس اول و دوم، پاسخ سوال اول ( خوش و شاد بودن باهم ) و در سنين بالاتر و خصوصاً در دوران نوجواني قابل اعتماد بودن ( رازداري و وفاداري ) حائز اهميت ويژه اي است.
نکته:
برخي ازويژگيهاي مثبت و منفي فوق به تنهايي نقش تعيين کننده در جذب يا دفع کودک توسط ديگر همسالان ندارد بلکه مجموع ويژگيها و شخصيت کلي کودک است که مهم است. براي مثال اگر کودکي گاهي رفتار برتري طلبي و رهبي داشته باشد ولي در عين حال شوخ طبع و داراي برخي مهارت هاي خاص ( خصوصاً در ورزش ) باشد و گاهي کاملاً کمک کننده يا مهربان باشد، توسط ديگران پذيرفته خواهد شد. اما برعکس اگر همين کودک رفتارهاي مثبت کمي داشته باشد توسط ديگران دفع و طرد خواهد شد.
کمک به کودک در برقراري ارتباط دوستي
حال باتوجه به مطالب قبلي مي توان با شناسايي مشکلات و توانمندي هاي کودک در زمينه هاي مربوطه برنامه ريزي واقدامات موثرتري داشت که رئوس مهم آنها به قرار زير هستند:
توجه:
مهمترين الگوي رفتاري کودکان، والدين آنها هستند و هر نوع خواسته اي از آنها بايستي با رفتار والدين تضاد نداشته باشد.
* سرآغاز و شروع رابطه:
اولين قدم در روابط اجتماعي، حال و احوالپرسي است و اگر چه در اکثر موارد يک حالت عادتي است ولي باز هم همين کلمات به ظاهر ساده سلام!، حالتون چطوره؟ خسته نباشيد!؛ روزتون بخير!بطور خواسته و ناخواسته تاثير مثبت بر روي خود فرد و طرف مقابل مي گذراند. درست همانند خنده مصنوعي که اثرات مثبتي بر روي روحيه و سلامتي فرد مي گذارد ( هر چند کمتر از خنده واقعي ). عادت کنيد با تمامي اعضاء خانواده و همکاران و افراديکه بخرود مستقيم داريد حداقل در حضور فرزندتان اين مسئله را رعايت کنيد. کودکي که روزانه بارها اين جملات را مي شنود و برخورد ها را مي بيند، در کمتر از چند ماه آن رادر درون خود نهادينه مي کند و به کار مي بندد.
حالت چهره نه تنها بر روي ديگران بلکه بر روي عواطف و روحيه خود شخص اثرات چشمگيري دارد. حتي اگر کاذب باشد. در مطالعات نشان داده شده است وقتي افراد خودکاري بين دندانهاي خود نگه مي دارند ( چهره خندان مصنوعي پيدا مي کنند ) و مطلب خنده داري را مي خوانند، موضوع برايشان به مراتب خنده دارتر به نظر مي رسد تا زمانيکه با چهره معمولي آن را مطالعه مي کنند. چهره خندان جذاب تر و دوستانه تر به نظر مي رسد. لذا عادت کنيد حداقل زمانهايي که با فرزندتان هستيد، لبخند داشته باشيد ( او نيز به مرور آن را مي آموزد ).

* يخ شکن ها:
شايد سخت ترين کار در برقراري رابطه، پيدا کردن بهانه اي براي شروع رابطه است. در اين سنين ( ونيز در بيشتر موارد درسنين ديگر ) بهترين تکنيک براي شروع کي مکالمه تعريف کردن از عمل يا تعلقات فرد مقابل است. براي اين منظور عادت کنيد درحضور فرزندتان چنين يخ شکن هايي را بکار ببريد. مثلاً اگربا فرزندتان به پارک رفته ايد و کودکي درکنارو نزديک شما است مي توانيد به اوبگوييد: چه عکس دايناسور قشنگي روي پيراهنت است و رو به فرزندتان بکنيد و بگوييد: نظر توچيه؟ اينطور نيست؟ و...
روش دوم، پرسيدن سوالات توصيفي از طرف مقابل است. براي مثال اگر کودکي در حال بازي با اسباب بازي خاصي است، مي توانيد سوالاتي نظير اينکه: چه اسباب بازي قشنگي!چه جوري کار مي کنه؟ يا چقدر مي تونه تند بره؟ ... بپرسيد. اکثر کودکان در اين شرايط تمايل زيادي براي پاسخ دادن و توضيح ( در واقع نشان دادن توانايي خود ) خواهند داشت وهمين براي شروع رابطه کافي است. همراه با بکار بستن ساير تمهيدات شما مي توانيد کم کم به فرزند تان بياموزيد تا درخواست مستقيم براي شرکت در بازي کردن و برقراري رابطه با ديگري را بياموزند ( به مطالب بعدي مراجعه کنيد ).
در هر فرصت مناسبي که با فرزندتان هستيد، سعي کنيد بهانه يادليلي براي گفتگو با ديگران بوجود آوريد. يکي از روشهاي ساده پرسيدن و سوال کردن است. زماني که به فروشگاه مي رويد چيزي را که نياز داريد ولي در معرض ديد نيست در نظر بگيريد و پس از جستجوي اندکي، رو به فرزندتان کنيد و بگوييد: « بذار از مسئول اينجا بپرسيم »و...؛ يا من نمي دونم اين چه جوري کار مي کنه تو ميدوني؟ و اگر پاسخ منفي داد، بگوييد پس بذار از صاحب مغازه بپرسيم؟ به او نشان دهيد که شما هم بسياري ازچيزها را نمي دانيد و پرسيدن و آگاه شدن نه تنها ايراد ندارد بلکه رفتار پسنديده و مفيدي است.
-
* خلق فرصت هاي آشنايي و بازي:
يکي از روشهاي بسيار موثر در آموزش مهارتهاي اجتماعي به کودک، ديدار و آشنايي باافراد و کودکان هم سن و سال مختلف با حضور پدر يا مادر است. پارک رفتن، ملاقات همسايه ها، فاميل و دوستان خانوادگي که داراي فزند هم سن فرزند شما هستند، بسيار کمک کننده است. 
در اين رابطه چند نکته زير را در نظر داشته باشيد:
ـ از همان دو سالگي شروع به خواندن کتاب هاي قصه با مفهوم و محتوي دوستي، همکاري وهمدلي ( درک احساسات و عواطف ديگران ) براي فرزندتان کنيد.
ـ با پرتاب کردن بازي و ايفاء نقش ( در قالب اسباب بازيها يا حيوانات به عنوان بازيگران نمايش ) نحوه تعامل و رفتار با ديگران را به زباني ساده و همراه با شادي و لذت به نمايش بگذاريد. اين بازي و نمايش ها نبايستي بيش از 10 تا 15 دقيقه طول بکشند ( در اين سنين حوصله کودکان زود سر مي رود ). در اين نمايش و بازيها هرازگاهي نقش سر گروه و مسئول را به او واگذار کنيد.
ـ با يکي دو تا از کودکان هم سن و سال فاميل، همسايه و يا دوستان خانوادگي قرار ملاقات و بازي بگذاريد ( در خانه آنها و خودتان ) ( براي مطالعه جزئيات به کتاب « پرورش و مراقبت از کودکان 2 تا 5 ساله »از همين مجموعه مراجعه کنيد ).
ـ تا زمانيکه مسئله زورگويي و سوء استفاده و يا در شرف برخورد فيزيکي وجود ندارد در بازي کودکان با هم دخالت نکنيد و فقط از دور نظارت غير مستقيم و دائمي داشته باشيد. اجازه ندهيد تا کودکان خود بياموزند چگونه با اختلافات و مسائل برخورد کنند و آنها را مرتفع کنند.
ـ در مورد تجربيات خوب فرزندتان با همبازي هايش صحبت کنيد.
ـ نقش مهد کودک و کودکستان در پرورش کودک دست کمي از نقش خانواده ندارد. در انتخاب چنين مراکزي بسيار دقيق و حتي کمي وسواسي عمل کنيد ( به کتاب « پرورش و مراقبت از کودکان 2 تا 5 ساله »از همين مجموعه و انتشارات ما و شما مراجعه کنيد. )
ـ با مربي و يامعلم فرزندتان رابطه مستمر و نزديکي داشته باشيد و از موقعيت فرزندتان بطور کامل مطلع شويد.
ـ اگر فرزندتان به مهد کودک يا کودکستان مي رود، اجازه دهيد به غير از آخر هفته ها فرزندتان به تنهايي هم در منزل بازي کند ( لزومي ندارد تمامي روز و هر روز هفته کودک به صورت اجتماعي و با ديگر کودکان باشد واز اين کلاس به آن کلاس برود. همان مهد کودک يا کودکستان به اندازه کافي به کودک استرس وارد
توسط : مشاورفا  در تاریخ : 18-02-1394, 01:20   بازدیدها : 1386   
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .