چشمانشان همیشه منتظر ماست !امكانات فعلی جامعه ایران را به هیچ وجه برای سالمندان كافی و مناسب نمیداند و معتقد است دوران سالمندی در ایران تحت تاثیر برخی باورهای فرهنگی و نبود امكانات مناسب عمومی، شرایط دشواری را پیش روی افراد قرار میدهد
شبیه یك داستان تخیلی است اما حقیقت دارد. مادربزرگم، بی بی، حالا یادش نیست چه ساعتی از شب بوده است. فقط همین یادش مانده كه نمازش را خوانده بوده و داشته با آقابزرگ گپ میزده است كه در زدهاند. آپارتمان سوت و كوری دارند و كمتر اتفاق میافتد یكی از همسایهها نیمهشب در واحدی را بزند و به همین خاطر بیبی و آقابزرگ تعجب كردهاند. پشت در مردی با روپوش سپید بوده است. پزشك، بیبی را با چادر و مقنعه نماز كه دیده لبخند زده و سلام كرده است و پرسیده «شما چراغ قوه در منزل دارید؟» و قبل از آن كه بیبی چیزی بپرسد گفته « ظاهرا همسایه طبقه بالایی فوت شده، میخواستم چراغ قوه بیندازم توی چشمش كه مطمئن شوم. چراغ قوه من خراب شده... بد شانسی!» تا آقابزرگ لنگ لنگان به آشپزخانه برود و چراغ قوه عهدبوقشان را بیاورد، زانوهای بی بی تا شده است و به گریه افتاده و بعد صدای شیون بچههای همسایه بالایی را شنیده است و مطمئن شده پیرزن دیگر میان آنها نیست.
این قصه ی تلخ همسایه ی بی بی است و بچههایش كه چشم انتظار دیدنشان بوده عصر همان روز از راه رسیدهاند و خانه را با خندهها و حرفهایشان، روشن و شلوغ كردهاند. پیرزن به بچههایش گفته تا آنها شربتی بخورند و گلوییتر كنند میرود از پشتبام رختهایی را كه شسته بیاورد اما نیامده است.
ده دقیقه... یك ربع.... بیست دقیقه.... نیم ساعت... بچهها دست آخر رفته اند پشت بام تا بفهمند مادر چرا دیر كرده كه او را دیده اند با رختهای خشك شده تمیزش كه بغل شان گرفته و روی زمین دراز كشیده است، با قلبی كه از حركت ایستاده، لبهایی كه شكل خنده داشته و چشمهایی بسته. باقی داستان را هم كه خودتان میدانید.
«به نظرتان چرا پیش از مرگ لبخند زده؟ مرگ چه شیرینی دارد كه همسایهتان پیش از آن، خندیده؟» این اولین پرسش من بود وقتی بیبی و آقابزرگ داستان همسایه مردهشان را برایم تعریف كردند.
بیبی گفت: «میخندید چون خیالش راحت بود كه صورت همه بچههایش را چند ثانیه قبل از سفر دیده... چون برای آخرین بار گونههای همهشان را بوسیده و گرمی صورتهایشان خاطرش مانده... چون برای بار آخر دیده هر كدام از نوههایش چقدر بزرگ شده اند...» آقا بزرگ آه كشید «آنها كه بچههایشان را سال به سال نمیبینند چه حالی دارند وقت رفتن؟... تنهایی....فراموشی.... خدا هیچ بندهای را تنها نگذارد...» و من گفتم «دلتان میخواهد این آخر هفته به آسایشگاه كهریزك سر بزنیم؟»
بحران سالمندی پیش روی ایران
براساس تعریف سازمان ملل متحد، كشوری كه بیش از هفت درصد كل جمعیتش سالمند باشد، كشوری سالمند به شمار میآید. براساس این تعریف، زنگ خطر سالمندی در ایران به صدا درآمده است؛ واقعیتی كه همه جمعیتشناسان بر آن مهر تائید میزنند و از بحرانهای پیش رو خبر میدهند، اما براستی جامعه ایران تا چه حد برای رویارویی با این بحران آماده است؟
دكتر مرضیه شیرازیخواه، عضو مركز تحقیقات سالمندی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی و مدیر مركز جامع توانبخشی سالمندان یاس كه در اصطلاح مدرسه سالمندان یا مركز روزانه سالمندان خوانده میشود، امكانات فعلی جامعه ایران را به هیچ وجه برای سالمندان كافی و مناسب نمیداند و معتقد است دوران سالمندی در ایران تحت تاثیر برخی باورهای فرهنگی و نبود امكانات مناسب عمومی، شرایط دشواری را پیش روی افراد قرار میدهد.
در ایران افراد پس از سپری كردن دوران میانسالی، خیلی زود دچار بیماریهای مختلف میشوند. این واقعیت كه ناشی از نگاه منفی به دوران سالمندی است، از باورهای فرهنگی نادرست نشات میگیرد و موجب میشود تا احساس پیری و بیماری بسرعت در این افراد قوت بگیرد، اما اگر این الگو تغییر كند، نگاهها به سالمندی نیز مثبت خواهد شد.
البته تغییر این الگو از تغییر نگرش و آموزش درست از دوران كودكی باید آغاز شود. شیوه زندگی سالم از این حكایت دارد كه از كودكی چه رفتارهایی باید داشته باشیم تا به یك الگوی مناسب در زندگی دست پیدا كنیم. براساس این الگو، فرد میتواند كودكی، نوجوانی، جوانی و میانسالی سالمی داشته باشد و در نهایت به یك سالمندی سالم برسد.
در كشورهای توسعهیافته حتی به یك پله بالاتر اندیشیده میشود و آن سالمندی فعال است و پله بالاتر دیگر، یعنی سالمندی موفق موضوعی است كه محققان درباره آن در حال برنامهریزی و الگوسازی هستند، اما متاسفانه در جامعه ایران واژه سالمندی با معلولیت و ناتوانی همراه است و این موضوع موجب میشود به بسیاری از مسائل سالمندی پرداخته نشود.
هزینههای پیشگیری، كمتر از هزینههای درمان
این روزها بسیاری از خانوادهها با مشكل نگهداری سالمندان خود مواجهند، بویژه اگر سالمند آنان بیمار باشد، كار به مراتب دشوارتر میشود. بسیاری از آنان از تواناییها و آمادگیهای لازم برای نگهداری از سالمند برخوردار نیستند و در عین حال توان مالی پرداخت هزینههای نگهداری سالمند خود را در آسایشگاههای نگهداری ندارند، این در حالی است كه با توسعه مراكز روزانه سالمندان علاوه بر این كه از حادتر شدن بسیاری مشكلات میتوان پیشگیری كرد، بلكه میتوان به داشتن اوقاتی سالم برای یك سالمند امیدوار بود.
به گفته این متخصص، بیشتر سالمندان از گروههای ضعیف اقتصادی هستند و بسیاری از آنان توان پرداخت هزینههای بخش خصوصی را ندارند، بنابراین توسعه مراكز روزانه سالمندان باید در دستور كار نهادهای دولتی مربوط قرار گیرد تا با توسعه این مراكز و ارائه خدمات مناسب با تعرفههای دولتی سالمندان بیشتری امكان بهرهمندی از این امكانات را پیدا كنند.
به این ترتیب هزینههایی كه بعدها قرار است صرف درمان این افراد شود، پیش از رسیدن به آن مرحله صرف ارتقای سطح سلامتشان میشود و از بسیاری بیماریهای جسمی و روانی پیش رو جلوگیری میشود. اگر سازمانهای مختلف از بازنشستگان خود حمایت نكنند، هزینه تمام شده خدمات درمان به مراتب بیش از هزینههای روزانه خواهد بود.
اما چه برنامههایی در مدرسه سالمندان انجام میشود كه تا این حد برای سالمندان جذاب است. دكتر شیرازیخواه به برنامه هفتگی این مركز اشاره میكند و میگوید: انجام ورزشهای گروهی، برنامههای گروهی اوقات فراغت، هنردرمانی، نقاشیدرمانی، موسیقیدرمانی، مشاورههای گروهی، برنامههای توانبخشی، فیزیوتراپی، كاردرمانی، گفتاردرمانی و چكاپ دورهای زیر نظر پزشك ازجمله برنامههای تفریحی، آموزشی و درمانی این مركز است، اما كارگاههای گروهی دیگری كه برای سالمندان بسیار جذاب است و به تقویت قوای جسمی و روحی آنان كمك میكند، شامل خندهدرمانی، موسیقیدرمانی، یوگا، ریلكسیشن، تمرینهای تایچی، آبدرمانی و برنامههای تهرانگردی، طبیعتگردی و اردوهای تفریحی در سایر شهرهاست كه بیشتر با مشاركت خود سالمندان انجام میشود.
این پژوهشگر حوزه سالمندان، ضمن اشاره به خدمات ارزشمند آسایشگاههای نگهداری، بر توسعه مراكز روزانه مستقل تاكید میكند و میگوید: ارائه خدمات روزانه در آسایشگاهها با یك مشكل بزرگ مواجه است. سالمندان با دیدن سالمندان آسیبپذیرتر از خود، روحیهشان را از دست میدهند و ممكن است به جای ارتقای سطح سلامت، روند معكوس بیماری را در پیش گیرند.
آمادگی برای مقابله با بحران سالمندی پیشرو
آیا مقابله با بحران سالمندی فقط باید در تشویق به فرزندآوری و افزایش جمعیت خلاصه شود؟ این تدبیر در واقع انداختن بار مسوولیت والدین بر دوش فرزندان و نیروی جوان جامعه است.
از گذشتههای دور این ضربالمثل معروف را شنیدهایم كه «فرزند عصای دست پدر و مادر است»، یعنی هدف از فرزندآوری بیشتر بر آیندهنگری والدین برای دوران سالمندی خود خلاصه میشد، اما این روزها شرایط فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خانوادهها بسیار متفاوت از گذشته است. این روزها دولتها ناگزیرند بیش از خانواده مسئولیت رسیدگی به امور سالمندان را عهدهدار شوند.
این واقعیتی است كه پیش روی ایران نیز هست و علاوه بر اتخاذ سیاستهای جمعیتی همچون تشویق به فرزندآوری، مقدمات رویارویی با بحران سالمندی پیش رو از هماكنون باید آغاز شود.
در حالی كه به گفته مسئولان، هماكنون كمتر از پنج پزشك طب سالمندی در كشور وجود دارد، میتوان تصور كرد كه سالمندان در جامعه ایران با چه مشكلاتی مواجه هستند و اگر با این توان قرار باشد به استقبال سالهای آینده برویم، سالمندان با چه شرایط دشواری روبهرو میشوند.
|
توسط : مشاورفا در تاریخ : 7-05-1394, 17:30 بازدیدها : 1547
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .