ورود به سایت   عضویت
ورود به سایت
» » » ما بچه دار نمی شویم!

ما بچه دار نمی شویم!

فرزند خواندگی موضوعی است که در بین جوامع و تمدن های مختلف تاریخی سابقه طولانی دارد. پذیرش فرزند بر روابط همسران با یكدیگر تاثیر می گذارد. خانواده‌هایی كه از نعمت فرزند محروم هستند چراغی برای زندگی یكنواخت و خسته‌كننده خود می‌یابند.
خانواده واحد بنیادین جامعه و كانون اصلی رشد و تعالی انسانی است و به تجربه ثابت شده كه كودك در محیط و فضای خانوادگی سالم بهتر رشد كرده و تكامل و تعالی می‌یابد. بدیهی است فرزندانی كه در محیط خالی از عشق و دلبستگی خانوادگی تربیت و بزرگ شوند در معرض بحران‌های عاطفی و روحی بسیاری قرار خواهند گرفت. لذا با وصف آن‌كه موسسات خیریه قانونا موظف به نگهداری كودكان بی‌سرپرست هستند، مقنن با تصویب مقررات قانونی خاص سرپرستی كودكان بی‌سرپرست را تحت شرایطی به زوجین فاقد فرزند واگذار تا آنان در دامان پرمهر و عطوفت پدر و مادر مجازی خود پرورش یابند.
البته فرزند خواندگی موضوعی است که در بین جوامع و تمدن های مختلف تاریخی سابقه طولانی دارد. پذیرش فرزند بر روابط همسران با یكدیگر تاثیر می گذارد.خانواده‌هایی كه از نعمت فرزند محروم هستند چراغی برای زندگی یكنواخت و خسته‌كننده خود می‌یابند واین خانواده‌ها از افسردگی و بیماری‌های روحی روانی ناشی از عدم تولد فرزند، رها می‌شوند وحتی این امر می‌تواند از افزایش آمار تكان‌دهنده طلاق در جامعه بكاهد. فراتر از آن، اگر بتوان با درنظرگرفتن مصالح اجتماعی، كودكان دارای سرپرست كه گاهی به دلیل عدم توان تامین مخارج وی در آینده وفقر اقتصادی، اندیشه نابود كردن وی را در سر می‌پرورانند، به دیگران سپرد، راهی تازه برای رهایی خویش وتامین سعادت فرزند می‌یابند.
از طرف دیگر والدینی كه کودکی را به فرزندی قبول می‌كنند نگران این مساله هستند كه كی و چطور به فرزندشان بگویند كه آنها فرزند خوانده هستند. این والدین می‌خواهند بدانند كه آیا فرزند خوانده‌ها با مشكلات خاصی یا چالش‌های منحصر به فردی مواجه می‌شوند؟ آیا اصلا ضرورت دارد که انها را از این واقعیت مطلع کنند؟ چگونه می توان این موضوع را با خانواده ها و اقوام در میان گذاشت؟ و نگرانی هایی مشابه....
روانشناسان كودك و نوجوان توصیه می‌كنند كه والدین، خود به این فرزندان درباره فرزند خواندگی‌شان صحبت کنند. این بحثها و حقایق باید به‌گونه‌ای عنوان گردد كه برای این كودكان قابل درك و فهم باشد.
دو دیدگاه مختلف درباره اینكه چه زمانی باید به یك کودک گفت فرزند خوانده است وجود دارد. برخی از متخصصین معتقدند كه این موضوع هرچه در سنین پایین‌تر و كم سن و سال‌تری گفته شود بهتر است. این روش برای کودکان یك فرصت فراهم می‌كند كه مفهوم فرزند خواندگی را بپذیرند و این مفهوم را در ذهن خود كامل و درست كنند.
برخی دیگر از كارشناسان معتقدند كه زود گفتن این موضوع به یك كودك كه قادر نیست اطلاعات ارائه شده را به درستی درك كند باعث سردرگمی و گیج شدن او می‌شود. این كارشناسان معتقدند كه باید تا سنین بالاتر و بزرگتر شدن این كودكان صبر كرد.
روانشناسان كودك و نوجوان توصیه می‌كنند كه والدین، خود به این فرزندان درباره فرزند خواندگی‌شان صحبت کنند
البته در هر دو دیدگاه اعتقاد بر این است كه مسئله فرزند خواندگی باید توسط خود والدین به كودك گفته شود. زیرا این موضوع این پیغام را به همراه دارد كه فرزند خواندگی چیز خوب و پذیرفتنی است و این بچه‌ها می‌توانند به والدین خود اعتماد كنند. اگر این بچه‌ها فرزند خواندگی خود را برای اولین بار عمدی یا ناخواسته از كسی غیر از والدین خود بشنوند ممكن است نسبت به والدین خود احساس خشم و عدم اعتماد بنمایند و ممكن است فرزند خواندگی را چیز بد و یا شرم‌آوری بدانند زیرا آنرا به شكل یك راز از او مخفی كرده‌اند.
مسلما این بچه‌ها تمایل خواهند داشت كه درباره والدین اصلی‌شان و فرآیند پذیرش‌شان صحبت کنند و باید این موضوع در آنها تشویق شود. كتابها و مقالات مفید فراوانی برای كمك به والدین درباره گفتن فرزند‌خواندگی به فرزندان وجود دارد. این بچه ها نسبت به آگاهی از فرزند خواندگی خود عكس‌العمل‌های مختلفی ارائه می‌دهند.احساسات و عكس‌العمل‌ این بچه ها به شرایط سنی و بلوغشان وابسته است. كودك ممكن است فرزند‌خواندگی را تكذیب كند و یا نقش و خیال تخیلی درباره فرزند‌خواندگی در درون خود به وجود بیاورد. غالبا این كودكان به این باور كشیده می شوند كه چون بچه خوبی نبوده‌اند والدین‌شان از آنها دور شده‌اند و یا ممكن است تصور کنند كه آنها دزدیده شده‌اند. اگر والدین به‌طور باز و روشن درباره فرزند‌خواندگی صحبت كنند و این مسئله را با یك روش مثبت ارائه دهند این نگرانی ها و گسترش آن‌ها خیلی كم‌رنگ ‌تر خواهد شد.
از طرف دیگر عنوان کردن این مساله در دوران نوجوانی باعث می شود که نوجوان، یك دوره كشمكش با والدین خود و خانواده‌شان، هم‌سن و سال‌هایشان و سایر اطرافیان بیابند. این كشمكش ها بویژه برای نوجوانانی كه متعلق به یك فرهنگ دیگر باشند، ممكن است شدیدتر ظهور یابد.
فرزندخواندگی
احتمالا در دوران نوجوانی، فرزند خوانده ها تمایل و علاقه فزاینده‌ای به پدر و مادر واقعی خود خواهند داشت که صد البته این حس كنجكاوی چیز غیر عادی‌ای نیست و اصلا به مفهوم نپذیرفتن ناپدری و نامادری خود نیست. گروهی از این نوجوانان ممكن است تمایل داشته باشند درباره هویت والدین حقیقی خود اطلاعاتی را كسب كنند. پدر و مادر جدید می‌توانند با پذیرفتنی بودن این تمایل ، به این خواسته پاسخ دهند و در صورت تمایل بهتر است خود والدین اطلاعات در مورد والدین حقیقی‌ را با دقت و حساسیت زیاد با نوجوان در میان بگذارند.
 گاهی اوقات والدینی که تازه با وضعیت فرزند خواندگی مواجه شده اند، سوالاتی درباره چگونگی مواجه شدن با شرایط فرزند‌خواندگی داشته باشند که مسلما این والدین نیازمند كمك‌های حرفه‌ای و حمایت‌های روحی-روانی هستند. چرا که برخی از فرزند‌خوانده ها ممكن است بعد از قرار گرفتن در یک خانواده جدید با مشكلات رفتاری و احساسی و عاطفی مواجه شوند. این مشكلات ممكن است نتیجه‌ای از احساس عدم امنیت و یا ناشی از مسایل مرتبط با فرزند‌خواندگی باشد. اگر والدین تصمیم به رسیدگی این مشكلات را دارند باید سراغ افراد متخصص و حرفه‌ای بروند. یك روانشناس كودك و نوجوان می تواند پس از بررسی های لازم ضرورت و چگونگی كمك كردن به این كودكان را به والدین آنها بیاموزد. برخی از متخصصین معتقدند حتی بچه‌هایی كه از قبل با این موضوع (فرزند‌خواندگی) كنار آمده‌اند لازم است هر از چندگاهی توسط متخصصین و روانشناسان مورد بازبینی قرار گیرند تا از سلامت روحی-روانی آنها اطمینان حاصل شود.

توسط : مشاورفا  در تاریخ : 12-05-1394, 11:39   بازدیدها : 816   
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .