ورود به سایت   عضویت
ورود به سایت
» » » طلاق دردنیای نوجوانان

طلاق دردنیای نوجوانان


دوره نوجوانی که آن را تولد دوباره نامیده‌اند، با طبیعت سرکش نوجوان، رفتار تکانشی، فشار همسالان، بی‌اعتنایی به قوانین و جدایی عاطفی از والدین مشخص می‌شود. شرایط روانی حاکم بر دوره نوجوانی بیانگر این است که نوجوان نیاز به آرامش روانی بیش‌تر و ارتباط صمیمانه و دوستانه دارد چون در واقع بیش‌تر این فرایند گذار از کودکی به جوانی با بحران همراه است. حتی نوجوانانی که در خانواده‌هایی با فضای گرم و پذیرنده و سازگار، همراه با تفاهم زندگی می‌کنند نیز این بحران‌ها را تجربه می‌کنند. ولی طلاق چیست و چه آثاری بر نوجوان می‌گذارد؟

طلاق
طلاق به معنی پایان قانونی ازدواج و جدا شدن والدین از یکدیگر است. طلاق معمولاً وقتی اتفاق می‌افتد که استحکام رابطه زناشویی از بین می‌رود و میان زوجین ناسازگاری و تنش وجود دارد. تقسیم‌بندی که از طلاق مصطلح شده است طلاق عاطفی (روانی) و طلاق رسمی می‌باشد.
 
طلاق عاطفی یا روانی، موقعیتی است که از طریق آن فرد پیوندهای وابستگی عاطفی به همسرش را قطع کند و به تنها زیستن تن دهد و زوجین با این‌که در یک مکان و فضا با هم زندگی می‌کنند اما از لحاظ ارتباط عاطفی، درک متقابل و داشتن فضایی نشاط‌آور در خانه و .... محروم می‌باشند.
 
 
با این‌که زن و شوهر زیر یک سقف زندگی می‌کنند اما کاری با هم ندارند و هر یک به دنبال زندگی خود هستند که در این‌گونه طلاق‌ها بسیاری از زوجین به خاطر حرف مردم، داشتن فرزند یا مرسوم نبودن طلاق در بین خانواده‌های خود از طلاق رسمی و قانونی خودداری می‌کنند. فرزندان دائماً در این فکر هستند که پدر و مادر آن‌ها چه زمانی از یکدیگر جدا می‌شوند. این در حالی است که هزینه‌های طلاق عاطفی برای خانواده و فرزندان بسیار بیش‌تر از طلاق رسمی است. اما زن و مرد برای فرار از پاسخ‌گویی به سوالات دیگران ترجیح می‌دهند، طلاق نگیرند. در این نوع طلاق که زمینه ایجاد طلاق قانونی می‌باشد زوجین برای هم جذابیت نداشته و نمی‌توانند علاقه و عشق خود را به هم ابراز داشته و رضایت از زندگی را در همدیگر ایجاد کنند. در طلاق رسمی زن و مرد و فرزندان تکلیف خود را می‌دانند در حال که در طلاق عاطفی اعضای خانواده در یک سردر گمی بسر برده و با صمیمیت فضای گرم خانواده مواجه نیستند.
 
اما در این مقاله به بررسی آثار روانی منفی طلاق رسمی می‌پردازیم:
چه پیامدی روی رفتار فرزندان دارد؟
به طور کلی تحقیقات نشان داده فرزندانی که والدین‌شان طلاق گرفته‌اند نسبت به فرزندان خانواده‌های معمولی دارای مشکلات بیش‌تری در مدرسه نظیر مشکلات رفتاری، دیدگاه‌هایی منفی نسبت به خود، ناسازگاری با همسالان و والدین هستند. البته همه کودکان طلاق دچار این مشکلات نمی‌شوند ولی تعداد بالایی از آن‌ها با معضلاتی این‌چنینی درگیر می‌شوند. این کودکان احساس ناراحتی بیش‌تری می‌کنند و حتی چنین مشکلاتی تا پایان دوره نوجوانی با آن‌ها همراه خواهد بود.
طلاق والدین و از دست دادن یکی از آن‌ها می‌تواند علت بروز افسردگی در نوجوانان باشد، البته تمام بچه‌های طلاق از افسردگی رنج نمی‌برند. تحقیقات بیان‌گر این بوده است که مصرف آزمایشی مواد مخدر با کمبود نیاز به محبت و تعلق خاطر رابطه دارد. کمبود محبت تمایل نوجوان را به مصرف مواد مخدر ولو آزمایشی، افزایش می‌دهد
اثرات طلاق بر نوجوانان
خشم همراه با بیزاری از والدین: خشم و پرخاشگری به عنوان یک رفتار نامطلوب و نابهنجاری است که در نوجوانانی که خود را قربانی جدایی و طلاق والدین خود می‌دانند نسب تا شایع است و در پسران بیش از دختران مشاهده می‌شود. کمبود توجه و فقدان مراقبت‌های عاطفی لازم، محرومیت‌های نامطلوب عاطفی، فقدان نظام تربیتی پایدار و تهاجم و تخاصم مشاهده شده در رفتار والدین و فضای لبریز از نفرت و خشم از مهم‌ترین علل اصلی پرخاشگری در این نوجوانان است. نوجوان ممکن است از یک یا هر دوی والدین عصبانی بوده و متنفر باشد. او ممکن است یکی از والدین را مسئول از هم پاشیدگی خانواده بداند. ممکن است این والد را به خاطر محروم کردن او از عشق والد دیگر سرزنش کند. اغلب اوقات، والدی که حضانت نوجوان را بر عهده گرفته، باید خشم او را نیز تحمل کند.
 
وابستگی به دوستان: اگر نوجوان سپری کردن ساعت‌های طولانی در خارج از خانه با دوستان خود را آغاز نموده، حتما این موضوع را بررسی کنید. در حین دوره تغییر و تحول پس از طلاق، نوجوان به شدت به همسالان اعتماد می‌کند، گاهی اوقات حتی نسبت به کسانی که نمی‌شناسد. به خصوص این‌که نفوذ دوستانش بر او بسیار قوی است. حال اگر دوستانش انحرافات اخلاقی یا مشکلات رفتاری داشته باشند، احتمال این‌که او گام در مسیری اشتباه بگذارد، بسیار بالا خواهد بود.
البته باید این مسئله را نیز در نظر داشته باشیم که گروهی از نوجوانان، از داشتن رابطه اجتماعی با همسالان خود اجتناب می‌کنند، چون می‌ترسند که دیگران به روابط آن‌ها در خانه پی ببرند و با برچسب منفی شناخته شوند، و از این بابت نگران و وحشت‌زده هستند.
افسردگی و ناشادی: همه نوجوانان در زمان‌هایی احساس غم و ناراحتی می‌کنند.
 توجه داشته باشید اگر وقفه‌ای در فعالیت نوجوان ایجاد شود، می‌تواند اثرات افسردگی در آن‌ها داشته باشد. طلاق والدین و از دست دادن یکی از آن‌ها می‌تواند علت بروز افسردگی در نوجوانان باشد، البته تمام بچه‌های طلاق از افسردگی رنج نمی‌برند.
 
تحقیقات بیان‌گر این بوده است که مصرف آزمایشی مواد مخدر با کمبود نیاز به محبت و تعلق خاطر رابطه دارد. کمبود محبت تمایل نوجوان را به مصرف مواد مخدر ولو آزمایشی، افزایش می‌دهد.
 
 
سوءمصرف مواد مخدر: بسیاری از نوجوانان برای از بین بردن تعارضات درونی، اضطراب و افسردگی و سایر هیجانات منفی از مواد مخدر استفاده می‌کنند و کارشناسان یکی از نخستین علل گرایش به مواد مخدر، از مرحله تفریحی گرفته تا استعمال، را افسردگی و اضطراب می‌دانند.
افراد سودجو، نوجوانان آسیب‌پذیر خانواده‌های از هم پاشیده را گول می‌زنند و آن‌ها را به انجام کارهایی وامی‌دارند که این نوجوانان به طور معمول انجام نمی‌دهند و به مصرف مواد مخدر وسوسه می‌شوند. در برخی شرایط، حتی ممکن است مرتکب جنایت نیز شوند.
شواهد حاکی از آن است نوجوانانی که در خانواده‌های تک والدی بزرگ شده‌اند بیش از همسالان خود در خانواده‌های دو والدی به سمت رفتارهای پرخطر تمایل دارند، شامل مصرف دخانیات، نوشیدن الکل، خشونت، روابط جنسی ناامن و اقدام به خودکشی، اقدام به فرار و قهر از خانه.
 
فعالیت جنسی: نوجوانانی که عشق را در خانه پیدا نمی‌کنند، به دنبال آن در بیرون از خانه می‌گردند. خوش‌گذرانی به بخشی از زندگی آن‌ها تبدیل می‌شود. فرزندان خانواده‌های از هم پاشیده زودتر از فرزندان خانواده‌های سالم به بلوغ جنسی می‌رسند.
 
بی‌مسئولیتی: نوجوان ممکن است برای خالی کردن خشم و سر خوردگی خود به بی‌پروا رفتار کردن روی بیاورد. سر کلاس‌ها حاضر نشود، قوانین مدرسه را زیر پا بگذارد، ساکنان محله را آزار دهد، در خانه نیز به خشونت گرایش داشته باشد و در کل، حاضر به انجام هر کاری باشد که مایه شرمساری و خجالت والد سرپرستش شود. او این کارها را برای تنبیه والد یا قرار دادن او در چنین وضعیت عذاب‌آوری انجام می‌دهد.
چنین رفتارهای غیرعادی و نامتعادلی را با مشاوره صحیح و عشق والدین، می‌توان تحت کنترل در آورد. والدین نباید جلوی فرزندان از شریک زندگی خود انتقاد کنند. آن‌ها باید به درک فرزندان از این موضوع کمک کنند که وقتی یک ازدواج به بن‌بست می‌رسد، هیچ دلیلی برای کنار هم ماندن والدین وجود ندارد. آن‌ها باید توضیح دهند تصمیم به جدایی به‌خاطر او (آن‌ها) بوده و به عنوان آخرین گزینه مطرح شده است. در نهایت، کودک یا نوجوان خواهد فهمید جدا زندگی کردن بهتر از در کنار هم زندگی کردن با قلب‌های شکسته است. نتیجه مسئولیت‌ناپذیری احساس عدم‌امنیت و عدم‌تعلق و تعهد متقابل روابط انسانی است
توسط : مشاورفا  در تاریخ : 23-05-1394, 15:45   بازدیدها : 756   
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .