و اما بعد...دوران بعد از طلاق، دوران حساس و پرخطری است. اگر زن و مرد و اطرافیانشان در این مدت رفتار مناسبی نداشته باشند، آسیبها و خطرهای طلاق چند برابر میشود. با دکتر فربد فدایی، روانپزشک، دربارهی این دوران و روشهای بهتر سپری کردن آن گفتگویی انجام شده که شما را به خواندن آن دعوت می نمایم.(البته آرزوی مثل همیشه برای شما تداوم زندگی زناشویی تان است)
آدمها بعد از طلاق چه احساسی دارند؟ ناراحتی و غصه یا آرامش و راحتی؟
بلافاصله بعد از جدایی، برای بیشتر افراد، یک دورهی تضاد، دوگانگی عاطفی و تغییرات خلقی شدید پیدا میشود. تضاد از این جهت که فردِ طلاقگرفته، تردید دارد کاری که انجام داده درست بوده و اینکه آیا میتوانسته کار بهتری انجام دهد یا نه. دوگانگی عاطفی هم به این ترتیب است که فرد در عین حال که از همسر سابق خوشش نمیآید، همزمان نسبت به او احساس مثبتی هم دارد؛ چون ممکن است بعضی از جنبههای وجود او را که در گذشته دوست داشته، هنوز هم دوست داشته باشد. تغییرات خلقی شدید هم به این صورت است که گاهی اوقات، فرد احساس تاسف میکند؛ چون فکر میکند میتوانسته بهتر رفتار کند، یا احساس شرم در او به وجود میآید؛ به این دلیل که در یکی از نهادهای مهم اجتماعی که ازدواج و تشکیل خانواده است، شکست خورده است. افسردگی هم در این دوران خیلی شایع است؛ چون فرد نمیداند چه وضعیتی در انتظار اوست. البته ممکن است بعضی اوقات، فرد احساس راحتی کند؛ چون فکر میکند دیگر فشارها تمام شده؛ اما ترس از آیندهی نامعلوم، این احساس راحتی موقت را از بین میبرد. در این دوران، افراد با یادآوریهای مکرر گذشته و بررسی رابطهی ازهمگسیختهی خودشان، دچار اختلال تمرکز میشوند و نمیتوانند به هیچچیزی به طور طبیعی فکر کنند.
گاهی اوقات، فرد احساس تاسف میکند؛ چون فکر میکند میتوانسته بهتر رفتار کند، یا احساس شرم در او به وجود میآید؛ به این دلیل که در یکی از نهادهای مهم اجتماعی که ازدواج و تشکیل خانواده است، شکست خورده است.
چه چیزهایی این احساسات منفی را تشدید میکند؟
مسایل اجتماعی، عرفی و قانونی؛ مثلا موضوعات مالی که اغلب بعد از طلاق نیز زن و مرد را به هم مربوط میکند و باعث ایجاد تنش میشود. این موضوع بهخصوص در کشور ما، بهدلیل وجود مهریه خیلی متداول است؛ چون مهریه در ابتدای ازدواج با این فرض تعیین میشود که قرار نیست هیچوقت پرداخت شود، اما موقع طلاق معلوم میشود که قضیه جدی است. به همین دلیل، بعضی خانمها برای گرفتن مهریهشان از راه قانونی وارد میشوند و مثلا همسرشان را به زندان میاندازند و خلاصه کشمکشهایی ایجاد میشود که به مشکلات جدایی اضافه میکند، یا مثلا موضوع نگهداری از فرزندان- اگر فرزندی وجود داشته باشد- معمولا دردسرساز است. از طرف دیگر، افراد بعد از جدایی مجبور میشوند برای طلاقشان داستان اختراع کنند تا هم خودشان و هم اطرافیانشان را قانع کنند. اما همانطور که میدانید، چیزی به نام سازوکارهای دفاعی روانی وجود دارد که وقتی انسان احساس میکند تمامیت شخصیتیاش تهدید شده، فعال میشود. و گاه فرد برای غلبه بر احساسات منفی نسبت به خودش، به گریز از واقعیت پناه میبرد و مسایل خودش را به دیگران و محیط اطراف نسبت میدهد؛ مثلا در شرایطی که خودش با رفتار نامناسب موجب جدایی شده، فکر و عنوان میکند که این طرف مقابل بوده که با رفتارهای بد سبب طلاق شده است.
چگونه برای اطرافیان موضوع طلاق را باید توضیح دهند؟
این یکی از استرسهای بزرگ زن و مرد است که خبر طلاق را چهطور به اطرافیانشان بدهند؛ و معمولا هر کدام، داستانی برای طلاقشان میبافند و بارها آن را برای دیگران تکرار میکنند. برای جلوگیری از تکرار مکررات، بهتر است زن و مرد هر کدام جداگانه بنشینند و منصفانه دلایل جداییشان را ارزیابی کنند؛ و در یک جمعبندی کلی از نکات مثبت و منفیاش، آن را به صورت یک نامهی کوتاه محترمانه درآورند و برای دوستان و آشنایانی که مایلند درباره طلاقشان به آنها توضیح دهند، ارسال کنند یا به صورت ایمیل بفرستند. این نکته را هم در نظر بگیریم که کسانی که در زندگی فرد نقشی ندارند، ضرورتی ندارد دربارهی طلاق او چیزی بدانند و فرد میتواند راجع به این موضوع با آنها هیچ صحبتی نکند.
فرزندان در قضیه طلاق والدین گاهی حتی بیشتر از خود زن و مرد آسیب میبینند. آنها این آمادگی را دارند که هر بحران و مشکلی را به خودشان نسبت بدهند- مهم نیست سنشان زیاد یا کم باشد؛ چون هر کسی همیشه در قبال پدر و مادرش کودک است. پس پدر و مادر بعد از طلاق وظیفه دارند طوری برخورد کنند که بچهها خودشان را در طلاق آنها مقصر ندانند؛ مثلا از گفتن جملههایی از این قبیل که «اگر به خاطر تو نبود، خیلی زودتر جدا میشدم،» بپرهیزند یا از بدگویی و تحقیر یکدیگر در مقابل بچهها خودداری کنند. بلکه برعکس، زحمات دیگری را به بچهها گوشزد کنند و به آنها بگویند که بعضیوقتها، دو نفر که آدمهای سالم و مثبتی هم هستند، ممکن است در روابطشان با هم مشکل پیدا کنند. این به معنی ناهنجار بودن یا بد بودن یکی از آنها نیست. از طرف دیگر، بهتر است پدر و مادر، حرفهایی را که قرار است به بچهها بگویند با هم هماهنگ کنند؛ چون اگر هر کدام یک داستان متفاوت بگوید، از نظر بچه، معنیاش این است که هیچکدام درست نمیگویند.
لازم است هر یک از زن و شوهر زحمات دیگری را به بچهها گوشزد کنند و به آنها بگویند که بعضیوقتها، دو نفر که آدمهای سالم و مثبتی هم هستند، ممکن است در روابطشان با هم مشکل پیدا کنند.
رفتار دیگران با زن و مردی که تازه از هم جدا شدهاند
تنها کاری که خانواده باید انجام بدهند، حمایت عاطفی کامل از فرزندی است که به تازگی طلاق گرفته است. آنها باید صرفنظر از احساسی که نسبت به این جدایی دارند- تایید یا مخالفت- از فرزندشان حمایت کنند؛ چون او در شرایط دشواری است و ممکن است دچار اختلالات رفتاری و روانی شود. پس به جای موضعگیری عاطفی و هیجانی شدید که بسیار شایع است، باید به شکل منطقی از فرد حمایت کرد.
|
توسط : مشاورفا در تاریخ : 3-06-1394, 11:28 بازدیدها : 743
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .