ورود به سایت   عضویت
ورود به سایت
» » » باید های درد سر ساز

باید های درد سر ساز

معمولاً، در ازدواج‌های پریشان زن و شوهر ادعای از خود گذشتگی دارند. می‌گویند که برای راضی کردن یکدیگر هزینه زیادی صرف کرده  ام  و کمتر دریافت کرده ام. این احساس غبن زمانی که در معرض انتقاد یا سخنان توهین‌آمیز همسر قرار می‌گیرد شدت بیشتری می‌یابد. در اندیشه اغلب اشخاص عشق و خوشبختی لازم و ملزوم یکدیگرند. آنگونه که تخفیف عشق و علاقه را مترادف با از دست دادن خوشبختی می‌دانند. این اشخاص با معادل دانستن عشق و خوشبختی هر آینه در معرض کم‌لطفی و بی‌مهری همسر قرار بگیرند، گرفتار احساسات دردناک می‌شوند. و نتیجه می‌گیرند که باید عمری را با بدبختی بسازند و یقین می‌کنند که دیگر هرگز کسی به آنها محبت نخواهد کرد. برای برخورد با این ناراحتی زن و شوهر می‌کوشند به هر طریق از نابودی زندگی زناشویی خود جلوگیری کنند و از جمله به «باید»‌ها و «نباید»‌های آمرانه متوسل می‌شوند، غافل از اینکه این سیاست با مقید کردن همسر، خود انگیزی او را محدود می‌کند و عجب آنکه گاه این قانون‌بندی دقیقاً عکس آنچه را که مدنظر بوده، یعنی از هم گسستن مناسبات را به دنبال می‌آورد. وقتی زن یا شوهر یکی از این قانون بندی‌ها را زیر پا می‌گذارد، قانون‌گزار احساس تهدید می‌کند عصبانی می‌شود و در صدد مجازات خاطی بر می‌آید. بدین صورت با یکی از گرفتاری‌های عمده در روابط پریشان روبرو می‌شویم: «قواعدی که صرفاً برای جلوگیری از ناخشنودی تدوین شده است به ناخشنودی واقعی منجر می‌گردد». و وقتی مسئله‌ای بروز می‌کند، قانون‌بندی «زن و شوهر نباید مشاجره کنند» شکسته می‌شود. برای این اشخاص مخالفت در حکم نپذیرفتن، بی‌احترامی و دوست نداشتن است و چون ترکیب خشم و بدگویی متقابل، مانع حل مسئله می‌شود، خصومت میان زن و شوهر شدت می‌گیرد.
این اشخاص با معادل دانستن عشق و خوشبختی هر آینه در معرض کم‌لطفی و بی‌مهری همسر قرار بگیرند، گرفتار احساسات دردناک می‌شوند.
تحمیل قانون بندی
اطلاع از خواسته‌ها و توقعات همسر به حل و فصل مشکلات کمک می‌کند. زن و شوهر با اطلاع از خواسته‌های یکدیگر، می‌توانند در جهت دستیابی به مناسبات بهتر گام بردارند. اما توقعات اظهار نشده، به جای ایجاد اثبات در روابط، آن را از هم می پاشد. بعضی از این قانون‌بندی‌ها سایر اعضای خانواده را شامل می‌شود: «اگر مرا دوست می‌داشتی، رعایت پدر و مادرم را می‌کردی». نمونه‌ای است که می‌توان به آن اشاره کرد.البته همه «باید»‌ها و «نباید»‌ها بد نیستند. بسیاری از آنها مفید هم هستند. اگر زن یا شوهر با قانون مندیها برخورد مطلق کنند؛ اگر با جزئی‌ترین انحراف از اجرای این قانون‌بندی‌ها در مقام سرزنش یکدیگر برآیند، برخورد اجتناب‌ناپذیر می‌شود.
قساوت بایدها
گردن نهادن بی‌چون و چرا به دستورات و اوامر همسر به مفهوم نادیده انگاشتن شخصیت، هدف‌ها و نیازهای خویشتن است. «باید»ها (امرونهی) اگر از حد مشخصی فراتر رود، به دیگران و شخص امر و نهی کننده آسیب می‌زند.
به اعتقاد کارن هورنای، انسان بیمار روانی انتظارات غیرمنطقی دارد و به استناد حق و حقوق فرضی برای خود امتیازات قایل است. اصرار دارد که دیگران، بدون توجه به منافع و نیازهای شخصی به خواسته‌‌های او گردن نهند و چون این خواسته‌ها برآورده نمی‌شوند، عصبانیت بر وجود او مستولی می‌گردد. این قبیل توقعات در زندگی زناشویی دردسرساز می‌شوند. الیس می‌گویداین افراد مهربانی را رسماً مطالبه می‌کنند.  وقتی همسرشان در حد انتظار آنها ظاهر نمی‌شود، عصبانی می‌شوند. پیش خود می‌گویند: «حق ندارد با من اینگونه رفتار کند». اشخاصی با این طرز تلقی در برخورد با رفتارهای خلاف میل خود مایوس و عصبانی شده، با گفتن عباراتی نظیر «نمی‌توانم این رفتار را تحمل کنم» واکنش نشان می‌دهند. تا اینکه سرانجام، مرحله بحران کامل فرا می‌رسد: «تا همسر او هستم خواب راحت نخواهم داشت». یا «همه عمرم بدبخت خواهم بود.» انتظارات مورد اشاره هورنای و آلیس به خطاهای ذهنی و بهتر بگوییم به خطاهای شناختی منجر می‌گردند. مثلاً توقع «همیشه» مهربان بودن همسر، از سوی زن یا مرد، به ناچار به ناامیدی ختم می‌شود.
شکستن قاعده‌ها
گاه زیرپا گذاشتن یک «باید» به زن یا شوهر آسیب واقعی می‌زند و حال آنکه اغلب اوقات، حادثه مهمی اتفاق نیفتاده است.  شوهری بر خلاف وعده قبلی، کمی دیرتر از زمانی که قرار بود به زنش نامه می‌نویسد. زن از این رفتار او عصبانی شده، پیش خود می‌گوید: «اگر نامه مهمی بود چه اتفاقی می‌افتاد؟»
این واکنش‌ها در قلمرو قوانین «اگرها» قرار می‌گیرند. اشخاص دلواپس و کسانی که هر آن انتظار حادثه‌ای را می‌کشند، پیش از دیگران تحت تاثیر این قانون‌بندی قرار می‌گیرند.
اگر اشخاص بتوانند احکام صدور مجازات درون خود را بازرسی کنند، می‌توانند، عادت انتقاد از همسر خود را به فراموشی بسپارند.
باید های دوبل
نوع دیگری از امر و نهی را می‌توان «باید‌های دوبل» نامید. «باید دوبل» با تفکر دیگری در ارتباط است: «همسرم باید به حرف‌های من گوش می‌داد» حالا در ارتباط با این «باید»، «باید دومی» شکل می گیرد و دستورالعملی برای تلافی نوشته می شود: «باید جوابش را بدهم، باید سر او داد بکشم».  اگر اشخاص بتوانند احکام صدور مجازات درون خود را بازرسی کنند، می‌توانند، عادت انتقاد از همسر خود را به فراموشی بسپارند. اما بهترین زمان متوقف ساختن این واکنش زنجیره‌ای لحظه‌ای است که شخص برای نخستین بار احساس اهانت می‌کند. اگر به این نتیجه برسد که خشمش بجاست، در این صورت واکنش زنجیزه‌ای به حرکت خود ادامه می‌دهد؛ اما اگر به بی‌مورد بودن عصبانیت خود پی ببرد می‌تواند زنجیره واکنش را در این نقطه پاره کند.
پدیداری قاعده‌ها
بسیاری از زوج‌ها و بخصوص در اوایل آشنایی روابط عاشقانه خود را ابدی می‌پندارند؛ در مراحل اولیه ازدواج، آرمان‌گرائی و تمایلات شهوانی، مانع از بروز اختلافات می‌شوند. اما به مرور وبا گذشت زمان، بسیاری از زوج‌ها با این امید باطل که اختلافات آنها به خودی خود از بین خواهد رفت، و چون سرانجام تصمیم به حل مشکلات خود می‌گیرند چنان تحت تاثیر خاطرات بد و بی‌انصافی‌های گذشته قرار می گیرند که به هیچ‌وجه از عهده حل و فصل مشکلات خود بر نمی‌آیند. توقعات سال‌های نخست ازدواج، تا حدودی از تصوری است که زن و شوهر از نقش یکدیگر دارند و از تربیت خانوادگی سرچشمه می‌گیرند. با تولد کودک عصر جدیدی در مناسبات زن و شوهر پدیدار می‌گردد زودرنجی زن و شوهر بیشتر می‌شود. و برای بزرگ کردن فرزند خود، نظرات متفاوتی پیدا می‌کنند و به ندرت اتفاق می‌افتد که درباره مسئولیت‌های یکدیگر در این زمینه به وحدت نظر کامل برسند. این اختلافات می‌تواند اسباب‌تیرگی روابط زن و شوهر را فراهم آورد.
 
مادر انتظار دارد که شوهر از او و از فرزند او مراقبت کند. در این شرایط، اگر شوهر به این «باید»‌های آشکارای طرح نشده زن واکنش مثبت نشان ندهد، احتمال بروز رنجش و یا حتی افسردگی در زن وجود دارد. از سوی دیگر، ممکن است شوهر خیال کند که با وجود تولد کودک به اندازه گذشته از توجه و علاقه زنش برخوردار خواهد بود. در این شرایط، اگر زن نتواند به قدر گذشته به شوهرش توجه کند، ممکن است شوهر به این نتیجه برسد که زن او به عمد محبتش را از او دریغ کرده است. در این شرایط، ممکن است روابط دوستانه و توأم باصفا و صمیمیت با تولد کودک دچار اختلال شود.
با آگاهی از این موارد و شناخت خطاهای شناختی که در برخورد با مسائل مختلف پیش می آید می توانید پس از ارزیابی تفکرات منطقی و غیر منطقی خود واکنش های خود را تعدیل نمایید.

توسط : مشاورفا  در تاریخ : 3-06-1394, 11:44   بازدیدها : 821   
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .