اینان کمر به مرگ خویش بستهاند«داشتیم میخوابیدیم که متوجه شدیم صدای خُرخُر از اتاقش میآید. آب از دهانش آویزان بود و چند بسته قرص هم کنارش افتاده بود. اصلا نفهمیدم چه گذشت، فقط با عجله رساندیمش اینجا، هنوز هم نمیدانیم چرا این کار را کرده. دکترهای اینجا به او دارو دادند و حالا دارد کمکم بهتر میشود. هنوز خیلی گیجم و نمیدانم چه چیزی باعث شده که دخترم این کار را با خودش و ما بکند.»
اینها را زنی میگوید که موهایش سفید شده و با چشمهای گریان نگران دخترش است و گوشی موبایل را مدام توی دستش فشار میدهد، خطهای روی پیشانیاش عمیقتر شده و توی حیاط مقابل در اورژانس راه میرود و زیر لب دعا میخواند.
این حال و روز، مختصِ او نیست؛ همه کسانی که دور و بر اتاق فوریتهای پزشکی هستند، همین حال را دارند. بیمارستان لقمان تقریباً اولین گزینه برای همه بیمارانی است که با مسمویت دارویی مواجه میشوند؛ حتی از سایر بیمارستانهای شهر هم موارد مسمویت و اقدام به خودکشیِ با دارو را به بیمارستان لقمان ارجاع میدهند.
اتاق اورژانس حسابی شلوغ است. روی یکی از تختها، زنی نیمههوشیار است و دور دهانش از رَد «ذغالِ فعال» (دارویی که برای جذب نشدن سموم به بیمار میدهند)، سیاه است و توی سطل زباله مقابلش بالا میآرود. تخت کناری او، دختری 13، 14 ساله است که گوشه صورتش خونی است و همین چند دقیقه پیش او را آوردهاند، گویا قرصهای ترامادول را به هدف خودکشی خورده است. پزشکان مشغول رسیدگی به او هستند که صدای سیلی محکمی اورژانس را به تکان میاندازد. مردی به همسر خواهرش حمله میکند چون او را مقصر خودکشی خواهرش میداند. با سیلیهای مکرر به جان مرد افتاده، پزشکان با تلاش بسیار او را بیرون میاندازند و آرامشی نصفه و نیمه به اورژانس بازمیگردد.
برانکارد بعدی در راه است. زن جوان و بلندقامتی را میآورند، زن میانسالی هم همراهش است که روسری عربی پوشیده و میگوید نمیداند زن با چه چیزی مسموم شده و حتی اسم او را هم نمیداند. پزشکانِ اورژانس وقتشان را با حرفهای زن هدر نمیدهند و برای بیمار اقدامات اولیه را انجام میدهند. انگار اینجا هیچچیز عجیب نیست، همه کادر پزشکی، خودکشیهای مکرر را - که اسم شیکِ آن مسمویت دارویی است! - ناگزیر پذیرفتهاند و با آرامش برای نجات آنها از مرگ خودخواسته تلاش میکنند.
یکی از اعضای کادر پزشکی درباره حس و حال کارکردن در این بخش میگوید: «هر روز دست کم 70، 80 مورد خودکشی به اورژانس بیمارستان لقمان ارجاع میشود که ما سعی میکنیم از نظر احساسی با آنها درگیر نشویم، چون موارد آنقدر زیاد است که این فرصت برای ما وجود ندارد. بیشتر موارد خودکشی هم خانم هستند که اگر شانس بیاورند و خانوادههای آنها زود متوجه شوند، با اقدامات پزشکان نجات پیدا میکنند. اما برخی هم به دلیل اثرات آسیبزای دارو در بخش بستری میشوند و روانشناس آنها را ویزیت میکند. اما وضعیت کسانی که با درمان سرپایی مرخص میشوند، پیگیری نمیشود.»
دور تا دور اتاق اورژانس، تخت چیدهاند؛ بخشی برای مردان و بخشی برای زنان. تقریباً همه تختها پر است و چندین تخت هم توی راهروی ورودی هست که در صورت لزوم به این مجموعه اضافه میشود، انگار هالهای از غم، ناامیدی و تشویش این اتاق بزرگ را در خود گرفته است. همراهان بیماران از همه مستأصلترند. نمیدانند باید با بیمار خود چطور برخورد کنند و باید به او چه بگویند. گاهی خودشان را مقصر میدانند و گاه همدیگر را متهم میکنند. در این بین، پزشکان تنها برای نجات جان افراد از حالت بحرانی تلاش میکنند و کسی وقت ندارد حال همراه بیمار را در نظر بگیرد.
چند مرد جوان، پسری را با تخت جابهجا میکنند و برای آزمایش به اتاقهای مختلف میبرند. پسر ظاهری شبیه کارگرهای ساختمان دارد و انگار وضعیتش وخیم است.
«خودکشی مردان آمار کمتری نسبت به زنان دارد، اما خودکشی منجر به فوت در بین آنها بیشتر است. آنها اصولاً خودکشی را با داروهای قویتر امتحان میکنند. استفاده از قرصِ برنج هم در جامعه رواج پیدا کرده و زنان زیادی هم با خوردن این قرص از دنیا میروند، چون بعد از خوردن قرص برنج، زمان کوتاهی برای اقدام وجود دارد و احتمال مرگ در صورت خوردن این قرص بالاست.» این را بهیار آمبولانس میگوید که تازه دختر جوانی را با عارضه مسمویت دارویی به بیمارستان منتقل کرده است.
او ادامه میدهد: «یکی از مشکلات انتقال بیمارانی از این دست، همراهان آنهاست که خیلی مضطرب هستند و ما اصولا اجازه نشستن آنها در پشت آمبولانس را نمیدهیم و باید جلو بنشینند؛ چون گاه اقدامات پزشکی را مختل میکنند. زمانی که تشخیص مسمویت دارویی از سوی تیم اورژانس قطعی باشد، ما موظفیم با پلیس 110 هم تماس بگیریم، چون این موضوع جنبه قضایی دارد و شاید خودکشی صحنهسازی شده باشد.»
بیماران اورژانس مسمومیت دارویی فقط جوانان نیستند، پسری ویلچر مادرش را که بعد از مداوای پزشکان و خوردن ذغال فعال بهتر شده، جلو میبرد و سعی میکند مادر سن و سالدار خودش را بگذارد توی ماشین. زن خستهتر از آن است که بخواهد برای سوارشدن تلاشی بکند.
بیمارستان لقمان حتی عصر روزهای تعطیل هم حال خوشی ندارد و از دیدن کسانی که کمر به مرگ خویش بستهاند، خسته است؛ کسانی که به هر دلیلی رفتن را به ماندن ترجیح میدهند.
مهدی ملکمحمد - روانشناس مرکز مشاوره بیدار و مدرس مهارتهای زندگی، از آب و هوا، درماننشدن بیماریهای روانی در مراحل اولیه، تا انتظارات برآورده نشدن افراد را منشاء خودکشی میداند و میگوید: «خودکشی طیف وسیعی از دلایل دارد و گاه از آب و هوا گرفته تا اختلالات خلقی و انتظارات برآورده نشده افراد، دلیل خودکشی است. ما حتی خودکشی سمبلیک هم داریم. اما آنچه اکنون اهمیت دارد، افزایش اقدام به خودکشی در کشور است.»
اگرچه گاه به صورت پراکنده آماری از بالا بودن نرخ خودکشی در کشور اعلام میشود اما آمار رسمی از خودکشی در کشور در دست نیست و هرچه از آمار خودکشیها روایت میشود، بیشتر بر اساس نقل قولهای پراکنده مسئولان است و البته آن چیزی که گاه میتوان در جامعه دید.
«تنها مرجعی که میتواند درباره آمار خودکشی اظهارنظر کند، پزشکی قانونی است که آنها هم درصد خودکشیهای ناکام را ندارند. خودکشیهایی که به بیمارستان کشیده نشده یا تحت عنوان مسمومیت به بیمارستان ارجاع داده شدهاند، در آمار ثبت نشدهاند، اما بر اساس مشاهداتم از کسانی که به خودم مراجعه میکنند و بر اساس مشاهدات همکارانم در کلینیکهای مختلف، فکر میکنم خودکشی در سالهای اخیر در کشور زیاد شده و اقدام به خودکشی جوانان و نوجوانان زیادی را درگیر کرده است». اینها را روانشناس مرکز بیدار میگوید.
ملکمحمد، استیصال، درماندگی و ناامیدی را دلایل اصلی خودکشی معرفی میکند و میگوید: «اصولا افراد وقتی به استیصال، درماندگی و ناامیدی میرسند، اقدام به خودکشی میکنند و افراد در جامعه ما به دلایل مختلف اقتصادی و اجتماعی این استیصال را تجربه میکنند؛ بیکاری، فقر، افسردگی، اضطراب و اختلالات میتواند فرد را به استیصال و خودکشی برساند.»
این روانشناس، تربیت نامناسب نسل جوان را هم یکی از دلایل خودکشی در این گروه میداند و معتقد است به دلیل تربیت والدین در 20 سال اخیر، نسل جوان سختکوشی لازم را ندارد و با اندک جرقهای از کوره درمیرود و زود به احساس استیصال میرسد. در گذشته ما فردی را میدیدیم که بعد از انبوهی از مشکلات به خودکشی میرسید، اما نسل جوان فعال ایرانی مهارت حل مسأله ندارد و زود به راه حل خودکشی میرسد.
«مولفه دیگری هم در کاهش خطر خودکشی موثر است و آن، انتظارگرایی است. بر اساس این مولفه، اگر فرد منتظر آینده خوبی باشد، حفظ سلامتی برای او اهمیت پیدا میکند. چنین فردی سیگار نمیکشد، رفتار پرخطر ندارد، رژیم غذایی مناسبی دارد و به طور طبیعی خودکشی نمیکند اما اگر فرد انتظار آینده مناسب نداشته باشد، سیگار میکشد، رانندگی پرخطر دارد، به پزشک مراجعه نمیکند و در شرایط سخت به خودکشی فکر میکند؛ بنابراین وقتی خودکشی در جامعه زیاد میشود، این را میتوان زنگ خطری بدانیم برای پایین آمدن انتظارگرایی نسل جوان؛ نسلی که آیندهاش را روشن نمیبیند. ایجاد این تصور که آینده روشن است، با حرق و نصیحت خانواده و حاکمیت هم درست نمیشود، این حس از یک شواهدی به وجود میآید و این شواهد باید ریشهیابی شود. نارضایتی مثل ویروس در جامعه پخش میشود و همه را درگیر میکند، خصوصا اینکه در جامعه ما اکنون بخش قابل توجهی از مردم به دلایل اقتصادی در تنگنا هستند و این شرایط افرادی را سختکوشی کمتری دارند به خودکشی میکشاند.» اینها را مهدی ملکمحمد روانشناس جوانان میگوید.
مهرداد فصیحزاده روانشناس و مشاور هم درباره دلایل رویآوردن افراد به خودکشی میگوید: «یکی از مسائلی که به افزایش تمایل افراد به خودکشی دامن میزند، اختلالات خلقی خصوصا افسردگی و احساس ناامیدی است؛ در واقع وقتی افراد در شرایطی قرار میگیرند که احساس ناامیدی و استیصال به سراغ آنها میآید و فکر میکنند چاره دیگری ندارند، به خودکشی فکر میکنند. وقتی افراد در شرایط بحرانی حمایتی از سوی جامعه، خانواده و اطرافیان خود دریافت نمیکنند به خودکشی فکر میکنند. البته باید بین افکار خودکشی و اقدام به خودکشی تفاوت قائل شد. فکر خودکشی در بین دختران بیشتر است و حتی دختران بیشتر از پسران اقدام به خودکشی میکنند، اما پسرها خودکشیهای موفق بیشتری دارند. دخترها بیشتر از خودکشی به عنوان عاملی برای جذب حمایتهای اطرافیان استفاده میکنند.»
فصیحزاده درباره نقش مشاوره در جلوگیری از خودکشی هم میگوید: «با توجه به اینکه بیشتر این افراد از افسردگی رنج میبرند، کمتر به مشاور مراجع میکنند، اما خانواده و اطرافیان باید آنها را در این مسیر قرار بدهند و از آنها بیشتر حمایت کنند.»
متاسفانه آمار دقیقی از خودکشی در ایران در دست نیست و هیچ نهادی هم وظیفه انتشار این آمار را بر عهده نمیگیرد. حتی جامعهشناسان و روانشناسان هم چنین آماری در اختیار ندارند. این در حالی است که به نظر میرسد زنگ خطر خودکشی باید نواخته شود؛ توی کوچههای همین شهر شلوغ هر روز آدمهای زیادی خودکشی را به عنوان راه آخر برمیگزینند؛ راهی که راهحل نیست، تنها صورت مسأله را برای خودشان پاک میکنند و برای سایرین غم و فقدان و افسردگی بر جای میگذارند و برای جامعه، از دست رفتن نیروی جوان و فعالش را.
ایسنا
|
توسط : مشاورفا در تاریخ : 12-07-1394, 13:24 بازدیدها : 2466
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .