بیمارم ، مادر جان ! می دانم ،می بینی می بینم ، میدانی می ترسی ، می لرزی از کارم ، رفتارم ، مادر جان ! می دانم ، می بینی گه گریم ،گه خندم گه گیجم ،گه مستم و هر شب تا روزش بیدارم ، بیدارم ، مادر جان ! می دانم ، می دانی کز دنیا ، وز هستی هشیاری ، یا مستی از مادر ، از خواهر از دختر ، از همسر از این یک ، و آن دیگر بیزارم ، بیزارم ، مادر جان! من دردم بی ساحل . تو رنجت بی حاصل . ساحر شو ، جادو کن درمان کن ، دارو کن بیمارم ، بیمارم ، بیمارم ، مادر جان !