شعر مهدی اخوان ثالث در مورد مادر

شروع موضوع توسط Nazanin ‏30/7/15 در انجمن شعر و ترانه

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    adbe61f71e3cba94983768794de0e3b9.jpg

    بیمارم ، مادر جان !
    می دانم ،می بینی


    می بینم ، میدانی
    می ترسی ، می لرزی

    از کارم ، رفتارم ، مادر جان !
    می دانم ، می بینی

    گه گریم ،گه خندم
    گه گیجم ،گه مستم

    و هر شب تا روزش
    بیدارم ، بیدارم ، مادر جان !

    می دانم ، می دانی
    کز دنیا ، وز هستی

    هشیاری ، یا مستی
    از مادر ، از خواهر

    از دختر ، از همسر
    از این یک ، و آن دیگر

    بیزارم ، بیزارم ، مادر جان!
    من دردم بی ساحل .

    تو رنجت بی حاصل .
    ساحر شو ، جادو کن

    درمان کن ، دارو کن
    بیمارم ، بیمارم ، بیمارم ، مادر جان !