شعر زیبا و عاشقانه به شبهای جدایی از صابر همدانی

شروع موضوع توسط Nazanin ‏31/7/15 در انجمن شعر و ترانه

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    e4b8befafa8c60ff708fc2be0e11f29b.jpg

    شعر عاشقانه به شبهای جدایی از صابر همدانی



    به شبهای جدایی بسکه با یاد تو خو کردم
    دل از غم سوخت لیک ازدیده کسب آبرو کردم



    ز مهر ومه از آن گفتم بود روی تو روشن تر
    که با مهر و مهت یک روز و یک شب روبرو کردم



    مگر سر زد نسیم صبحدم از سنبل مویت
    که از بویش مشام جان و دل را مشکبو کردم



    بیان حال خود میکردم و توصیف جانان را
    بهر مجلس که از مجنون و لیلی گفتگو کردم



    دم پیر مغان کرد آگهم از رمز هشیاری
    پس از عمری که خون اندر دل و جام و سبو کردم



    اگر اهل دلی دیدی سلام من رسان بر وی
    که کمتر یافتم هرجا فزون تر جستجو کردم



    مرا در نوجوانی آرزوها بود چون "صابر"
    به پیری چون رسیدم ترک آز و آرزو کردم
    صابر همدانی