هامون سینمای ایران

شروع موضوع توسط Nazanin ‏24/10/15 در انجمن تاتر و سینما

  1. Nazanin

    Nazanin Moderator عضو کادر مدیریت

    ارسال ها:
    16,244
    تشکر شده:
    60
    امتیاز دستاورد:
    38
    این فقط ازاقبال خسرو شکیبایی نیست که به هامون شناخته می شود. در معادلی که قیاس موجه است ، مهرجویی هم به هامون قابل بازخوانی است . این استحاله ی در هامون تا حدی است که این چند وقت اخیر پرسشی در باب آن، مهرجویی را هم بر آشفته می کند . وقتی در مورد مهرجویی مراعات نظیر با هامون ، ارسال المثل می شود ، دیگر حرجی به هامون زده ها نیست که شکیبایی را هم به هامون بشناسند.




    27aa6899381782924f9aa7aa12641546.jpg


    بعد از این که خسرو شکیبایی از دنیا رفت ، بسیاری سعی کردند ، حرف های پیش از اینشان را پس بگیرند . رفع و رجوع کنند. این حرف را که خسرو شکیبایی در همان نقش هامون مانده است . هر چند که این طور نبود و تاثیر بیش از حد قالب کلی هامون بر این گروه باعث چنین قضاوتی می شد.

    نمی توانیم هامون را فقط زاییده ی ذهن داریوش مهرجویی بدانیم . بی تردید در خلق هامون ، شکیبایی هم نقش بسیاری دارد .

    در دیدگاه پیشرفته و نه الزاما مدرن در حوزه ی اندیشه مخاطب و خالق اثر در یک جایگاه قرار دارند . این یک شعار تبلیغاتی در به دست آوردن دل عوام نیست . یک کنش انگیزاننده برای خالقان آثار هنری یا نظریه پردازان علمی است . که در صورت اعتقاد به این مفهوم ، به لایه های عمیق تری در خلق هر اثر دست می یابند،چه مخاطب خود را ،در سطحی از اندیشه می دانند که اولا ، مفهوم حامل در پیام را عبث تصور نمی کنند و ثانیا ، از ارائه ی هر مفهوم ساده انگارانه و دم دستی پرهیز می شود .

    شکسپیر ، نمایش نامه نویس تمام تاریخ است . معلم نمایش نامه نویسی است و هملت او ، قوام مفهوم درام در تاریخ بشر است. اما برای همه ی مردم دنیا تماشای اجرایی از هملت شکپیرکه به منتهای لحظه ی خلق شکپیری نزدیک باشد ممکن نیست. با این وجود نمونه ای از اجرای هملت که هم قابلیت های اجرای صحنه را داشته باشد و هم در مفهوم هنری کامل تر چون سینما ماندگار شود ، نوعی الزام است . هملتی که کوزینیتسف ساخت بی آن که ادله ای در قرابتش یا انطباقش به اصل متن شکسپیری بتوان ذکر کرد ، بهترین نمونه ی اجرای هملت است.کوزینیتسف شاهکاری خلق کرد،که در ماندگاری هملت موثر بوده است. نمی توان درصدی از ماندگاری را به کوزینیتسف منتسب بدانیم و عدد به خصوص آن را هم ذکر کنیم .

    شعر حافظ مادامی که خواننده ای نداشته باشد ، باید در قفسه ی کتابخانه خاک بخورد و اگر وضع از این هم بدتر باشد ،اگر باسوادی نباشد، نامی هم از حافظ نمی ماند.

    هامون ، اگر به دست مهرجویی خلق شد،می توانست ، عمر کوتاهی داشته باشد.اصلا کسی چه می داند ، شاید مهرجویی بهتر از هامون را هم نوشته باشد ، اما هیچ ** مثل شکیبایی نتوانسته آن را اجرا کند .

    البته با این وجود ، توانایی شکیبایی در غلبه ی احساس شاعرانگی شخصی اش قافیه را می بازد . این شاعرانگی شخصیت ، تا حدی در وجود شکیبایی رسوب کرده بود ، که شاید کمتر کارگردانی به خود اجازه می داد که در ویرایش این ویژگی اقدام کند

    البته با این وجود ، توانایی شکیبایی در غلبه ی احساس شاعرانگی شخصی اش قافیه را می بازد . این شاعرانگی شخصیت ، تا حدی در وجود شکیبایی رسوب کرده بود ، که شاید کمتر کارگردانی به خود اجازه می داد که در ویرایش این ویژگی اقدام کند.

    نگاه کنید به نقش شکیبایی در سالاد فصل ، با وجود این که نقش فوقالعاده خوب از کار در آمده و نگاه کاملا دقق شکیبایی را به تفاوت خصلت ها در نقش نشان می دهد ، با این وجود در لحظاتی که در پارادوکس ایثار و عشق قرار می گیرد ، بازهم همان شاعرانگی ، عاشق پیشگی فلسفی را نمایان می کند. شاید بهترین اصلاح این ویژگی غالب در دو فیلم شکیبایی وجود دارد: یکی در چه کسی امیر را کشت ، که با وجود میزانسن مونوگ گونه اتفاقا تنها کسی که در این فیلم بازی می کند ، خسرو شکیبایی است و اصلا هم از آن شاعرانگی مفرط خبری نیست . چه کسی امیررا کشت ، تنها یک تجربه ی سینمایی است . فقط تجربه . خیلی هم خلاقانه نیست . اقتباس دم دستی از فیلم قتل در قطار سریع السیر نیمه شب آگاتا کریستی است . اما به واقع جایش در بازی های شکیبایی خالی بود . و اما دیگری ، نقش مراد بیگ در مجموعه ی روزی روزگاری است . هر چند که در آن جا هم احساس یک فیلسوف راهزن نسبت به نقش مراد بیگ داشتیم . این تقصیر خسرو نبود . رویای هامون تا بعد ها مارا هم رها نمی کند . چه برسد به خالقانش را .