ورود به سایت   عضویت
ورود به سایت
» » » حرف حساب نوجوان چیه ؟

حرف حساب نوجوان چیه ؟


1- بلوغ یک دوره ی بحرانی است که طی آن تغییرات زیادی را تجربه می‌کنم. بسیاری از رفتارهای من برای سال‌های نوجوانی طبیعی است. اگر شما بتوانید این واقعیت‌ها را درک کنید و برخوردی متناسب با سنی که دارم با من داشته باشید، با موفقیت خواهم توانست این مرحله ی بحرانی را سپری کنم.
 
2- من در حال تغییر هستم و نباید مرا یک کودک به شمار آورد. من در حال بالغ شدن هستم و شما باید برخوردی را که در دوران کودکی با من داشتید، تغییر دهید. سعی کنید همان گونه که با دوستان خود و سایر افراد بالغ رفتار می‌کنید، با من برخورد نمایید.
 
3- مخالفت، سماجت، یکدندگی، سرکشی و علاقه به استقلال، قسمت‌هایی از وضعیت طبیعی یک نوجوان هستند .اگر در زمینه ای با شما مخالفت کردم ، ناراحت نشوید. بیش از اینکه درباره محتوای نظرم نگران شوید، در مورد نحوه ی ابراز داشتن آن نگران باشید.
 
4- اگر بخواهم به حرف‌ها و نصایح تکراری شما گوش دهم، می‌توانم آنها را ضبط کنم تا شما نیازی به تکرار آن نصایح نداشته باشید. بنابراین، از پند دادن و طرح پرسش‌های تکراری خودداری کنید، در غیر این صورت سخنان شما را از این گوش شنیده و از گوش دیگر بیرون خواهم کرد.
 
5- من اغلب فکر می‌کنم که شما قدیمی هستید و در دوره‌های گذشته زندگی می‌کنید. من دیگر از شنیدن عباراتی مثل «زمانی که به سن تو بودم» خسته شده‌ام. شما چطور می‌توانید مرا درک کنید؟
 
6- اگر با شما زیاد صبحت نکردم یا مانند دوران کودکی‌ام به شما وابسته نبودم، نگران و ناراحت نشوید زیرا این رفتارها در سنین بلوغ طبیعی است.
 
7- چنین به نظر می‌رسد که از قدرت هوشی شما کاسته شده و دیرتر به مسائل پی می‌برید. شما چطور و از کجا می‌دانید که وظیفه ی من چیست؟ چطور می‌توانم به نصیحت‌ها، راهنمایی‌ها و پیشنهادهای شما عمل کنم؟ مرا تحمل کنید. در عرض چند سال، چیزهای بسیاری را در برخورد با من خواهید آموخت.
 
8- هر چه قدرت هوشی شما تحلیل می‌رود، حافظه و دانش من نیرومندتر شده و افزایش می‌یابد. من تقریباً یک نابغه هستم و از همه چیز اطلاع دارم. فقط دوستان و نوجوانان دیگر ممکن است از من با هوش‌تر باشند.
 
9- ترجیح می‌دهم کارهایم را به کمک دوستانم انجام دهم تا به کمک شما یا سایر اعضای خانواده. اگر دعوت شما را برای رفتن به میهمانی رد کردم یا علاقه‌ای نداشتم با شما باشم، ناراحت نشوید.
10- همچون دوستان خودتان با من رفتار کنید تا دوست شما شوم. به یاد داشته باشید که من از یک انگاره و الگو، بیش از یک انتقاد آموزش می‌بینم.
11- ممکن است ما مثل گذشته نتوانیم با هم صحبت کنیم زیرا کارهای من زیاد شده است. یا با دوستانم هستم یا با تلفن صحبت می‌کنم و یا در اتاقم به سر می‌برم. به همین دلیل است که بیشتر صحبت‌های ما در مورد اشتباهات من و این‌که چه کار باید بکنم و چه کار نباید بکنم، مطرح می‌شود. بیشتر بحث‌های شما یک سخنرانی است که طی آن سعی دارید چیزی به من بیاموزید یا به نکته‌ای اشاره کنید (ارزش تحصیلات، معنی و مفهوم مسئولیت و...) بگذارید فقط برای صحبت کردن با هم حرف بزنیم، درباره موفقیت‌ها، دلبستگی‌ها، و فعالیت‌هایم.
 
12- گاهی اوقات کوچک‌ترین کار شما مرا ناراحت می‌کند، حتی پرسش ساده‌ای مثل «خوش‌گذشت؟»  ممکن است باعث شود که جواب سربالا به شما بدهم. زیاد ناراحت نشوید چون بی‌تردید ناراحتی من از جای دیگری است و می‌خواهم آن را بر سر شما خالی کنم. بی‌حوصله بودن برای سن من طبیعی است.
 
13- گاهی اوقات این طور به نظر می‌رسد که من تقدّم و تأخر کارها را فراموش می‌کنم؛ فعالیت‌هایی مثل صحبت کردن با تلفن، بیرون رفتن برای تفریح، خوش‌گذرانی، ورزش و... برای من بسیار مهم‌تر از انجام کارهایی مثل تکلیف‌های درسی و وظایف منزل هستند. من تنبل نیستم ولی چون کارهای دیگری دارم نمی‌توانم به کارهای بی‌اهمیت بپردازم.
 
14- شما حافظه خود را از دست داده‌اید و به یاد ندارید که احساسات یک نوجوان چگونه است. یک نصیحت را بارها تکرار می‌کنید، گویی پیش‌تر آنها را به من نگفته‌اید. شما فراموش می‌کنید که بیست بار به من گفته‌اید «اتاقت را تمیز کن» یا «آیا درست را خوانده‌ای؟» آشپزی کردن از یادتان رفته است و غذاهای خوشمزه درست نمی‌کنید.
 
15- اگر کاری را از من خواستید و من در حال انجام آن غرغر کردم، ناراحت نشوید زیرا راضی به انجام آن کار نیستم و از این طریق آتش خشم خود را خاموش می‌کنم.
 
16- هیچ‌گاه به زور مرا به انجام کاری ناگزیز نسازید زیرا من خواهم آموخت که زور حرف اول را می‌زند. این کار باعث افزایش مقاومت، لجاجت و یکدنگی در من خواهد شد. می‌خواهم مثل یک فرد بالغ با من رفتار کنید.
 
17- اگر چه انتظار دارم مثل افراد بالغ با من برخورد کنید، ولی گاهی خودم مثل بچه‌ها رفتار می‌کنم. به جای تاکید بر رفتار بچه‌گانه ی من، کاری کنید که احساس مسئولیت و آزادی و استقلال در من تقویت شود.
 
18- از جنگ و دعوا با من دوری کنید زیرا هر جنگی برنده و بازنده‌ای دارد. تا زمانی که بچه بودم همیشه شما برنده می‌شدید ولی حالا دیگر چنین نیست. سعی کنید انتظارات خود و نوع  مجازات‌ها را برای من مشخص سازید و در اجرای آن آرامش خود را حفظ کنید. تلاش کنید تا با هم سازش کنیم زیرا در این حالت هر دو برنده خواهیم بود.
 
19- هیچ‌گاه نسبت به حرف‌های من واکنش شتابزده و سخت نشان ندهید زیرا بیشتر اوقات فقط برای آغاز گفت‌وگو با شما چیزهایی به زبان می‌آورم.
 
20- من به تشویق و درک متقابل و توجه مثبت از سوی شما به شدت نیاز دارم و چون خودم به تنهایی قادر به تأمین این کارها نیستم، به شما تکیه می‌کنم.

توسط : مشاورفا  در تاریخ : 26-05-1394, 14:42   بازدیدها : 1232   
بازدید کننده گرامی ، بنظر می رسد شما عضو سایت نیستید
پیشنهاد می کنیم در سایت ثبت نام کنید و یا وارد سایت شوید .